سینماسینما، یاسمن خلیلی فرد
«از یادها رفته» عنوان سریال شبکه اول سیما در ماه مبارک رمضان است؛ سریالی که بر خلاف دیگر سریالهای مناسبتی با محوریت این ماه و مسائل مربوط به آن ساخته نشده و داستانی مرتبط با تاریخ معاصر ایران (دورهی اول حکومت پهلوی) دارد.
بهرام بهرامیان، که به زعم من یکی از بهترین سریالسازان سالهای اخیر ایران بوده است، در «از یادها رفته» میکوشد تا در فضاسازی و حفظ المانهای تاریخی اثر بسیار دقیق و فکرشده عمل کند. مسلماً وجوه تاریخی کار با اندکی اغماض بهدرستی پردازش شدهاند.
اما آنچه در آن اما و اگرهایی به چشم میخورد، روایتپردازی اثر است. «از یادها رفته» به شیوهی هر سریال داستانمحوری که میتوان آن را در گونهی درامهای رمانتیک جای داد، میکوشد تا با بهرهگیری مناسب از عناصر دراماتیک خود بستر مناسبی را برای شکلگیری یک داستان عاشقانهی جذاب فراهم کند اما اشکال اینجاست که بسیاری از موقعیتهای آن به قصه تبدیل نشدهاند. از طرفی پتانسیل درونی قصه به اندازهی یک سریال دنبالهدار نیست و همین باعث میشود کار باوجود موفقیت در پردازش دیگر بخشهایش از منظر فیلمنامه کم و کسریهایی داشته باشد.
چارچوب کلی کار بر پایهی یک مثلث عشقی بنا شده است؛ همان المانی که به واسطهاش سازندگان سریال متهم به کپی برداری از سریال «شهرزاد» شدهاند اما حقیقت آن است که نوع پرداخت این مثلث عشقی تاحدودی کلیشهایست و سریال بزرگترین ضربه را از سیاه و سپید کردن کاراکترهایش میخورد.
این مطلقگرایی بهشدت کلاسیک در دستهبندی آدمهای قصه به دو قطب مثبت و منفی، منجر به عدم همذات پنداری مخاطب با آدمهای قصه میشود و از ظرافت داستان میکاهد.
نوع رابطهی شخصیتهای اصلی سریال با یکدیگر نیز به زعم من جای پرداخت بیشتری داشت.
با این حال بهرامیان همانند همیشه در پر و بال دادن به جزییات و خلق موقعیتهایی قابل تأمل از رویدادهای کوچک موفق بوده است. مثلا رابطهی مهربانو با پدر و نامادریاش، یا نوع ارتباط فروغ با شکوه السلطنه بسیار دقیق تر و خوشایندتر از بخشهای عاشقانهی کار از آب درآمدهاند.
مجموعه بازیگرانی که در «از یادها رفته» بازی کردهاند حاصل انتخابی هوشمندانهاند به جز دو بازیگر اصلی که به نقشهایشان نمیآیند. رضا یزدانی بیشک در عرصه ی فعالیت خود، هنرمند صاحبنامی است و تواناییاش را به اثبات رسانده اما از پس بازی در نقش اصلی سریالی با این موقعیت برنیامده! او تصویری سطحی از مهراد برجای میگذارد و در ارائه ی بسیاری از واکنشها و رفتارهای این کاراکتر منفعل عمل میکند. این ضعف در بازی هلیا امامی نیز دیده میشود. طبیعتاً مهربانو قرار بوده شخصیتی مستقل، تا حدودی یکدنده و بااعتماد به نفس باشد اما بازی بازیگر این شخصیت را به شخصیتی عصبی، پرخاشگر و تاحدودی گستاخ مبدل میسازد که نمیتواند همدلی مخاطب را جلب کند. نمیتوان صد در صد این ضعف را به بازیگر مربوط دانست و کاستیهایی در شخصیتپردازی نیز به ان دامن زده اند اما قطعاً بازی دو بازیگر سر و گردنی پایینتر از دیگر بازیگران سریال قرار دارد.
در مقابل، بازیگران دیگر سریال، بازیهای یکدستی دارند. از بیتا فرهی گرفته تا سیما تیرانداز، پوریا پورسرخ و حسین یاری، علاوه بر آنکه انتخابهایی مناسب برای نقشهایشان بودهاند، تصویر ملموسی را هم از کاراکترها به جا گذاشته اند.
«از یادها رفته» سریال دشواریست؛ کارگردان از پس دشواریهای تولید و اجرای کار به خوبی برآمده اما کار، در بخشهایی به سبب سانسور و نقصانهای فیلمنامهاش لطمههایی خورده که منجر میشود سریال نتواند از ظرف کلی خود بهترین بهره را گیرد و رضایت کامل تماشاگر را بدست آورد.
از بهترین بخشهای سریال، باید از موسیقی متن و تیتراژ آن نام برد؛ خصوصاً تیتراژ پایانی با شعری از استاد شفیعی کدکنی که بهشدت با محتوا و داستان سریال همسو و همخوان است.