سینماسینما، مهگان فرهنگ
به بهانه زادروز فرانسوا رولاند تروفو (۶ فوریه)
زبان سینما قوی ترین زبان در بیان همه موضوعات است. اگر چه به نظر می رسد که سینما در ابتدای ورود جنبه سرگرمی داشت و برای سرگرمی توده های مردم به کار می رفت، اما به مرور به عنوان یک مولفه اثر گذار جای خود را در بین هنرها باز کرد. حتی امروزه تبدیل به یکی از رسانه های پر قدرت شده است. فیلم های سینمایی امروزه از ابعاد مختلف مورد توجه قرار می گیرند. کارگردانانی که با فیلم هایشان به بازنمایی اجتماع می پردازند یا یک واقعه ی تاریخی را بیان می کنند و یا به تخیلی می پردازند. بسیاری از فیلم های ساخته شده در طول تاریخ سینما نه تنها فیلم های خوبی به لحاظ ساختار سینمایی هستند، که میتوانند قابل بررسی برای بسیاری از مسایلی باشند که در طول زندگی انسان ها همیشه وجود داشته و خواهد داشت. همسو با انواع فیلم های سینما، سینمایی که متعلق به کودکان و نوجوانان است فضای خاص خودش را دارد. بسیاری از این فیلم ها برای کودکان نیستند بلکه درباره کودکان هستند.
در طول تاریخ سینما برخی از کارگردانان بسیار هوشمندانه به دوران کودکی و نوجوانی پرداخته اند و بسیاری از آن ها تحت تاثیر دوران کودکی و نوجوانی خود بوده اند.
کودکی و نوجوانی دو دوره متفاوت در زندگی است و شرایط و فضای خاص خود را دارند. نگاه های متفاوتی به این دوره و درباره ی این دو گروه از رشد انسانی در سینما وجود دارد و البته که در گروه نوجوانی کارهای موفق و تاثیر گذار کمتر از دوران کودکی است.
یکی از فیلم های تاثیر گذار و به یاد ماندنی از فضای نوجوانی فیلم چهارصد ضربه اثر فرانسوا تروفو است. فرانسوا رولاند تروفو در ۶ فوریه ۱۹۳۲ در پاریس به دنیا آمد و ۱۹۸۴ درگذشت. او فیلمساز، نظریهپرداز و منتقد سینمایی برجسته فرانسوی بود. وی از پیشگامان جریان موج نوی فرانسه محسوب میشود. چهارصد ضربه، که یکی از شاهکارهای سینمای دنیا و سه فیلم بلند آغازین موج نو است، اولین اثر اوست. تروفو جزو سینماگران مولف است که به شدت با سینماگران مقلد مخالفت دارد. او معتقد است سینما نمایش جنبههایی از زندگی است که ابعاد گوناگونی به خود میگیرد.
چهارصد ضربه محصول سال ۱۹۵۹ است. آن را از برجستهترین آثار سینمای موج نوی فرانسه بهشمار می آورند، فیلمی که بسیاری از ویژگیهای این انقلاب سینمایی را معرفی می کند. چهارصد ضربه، به زندگی آنتوان دوآنل (Antoine Doinel) که در آستانه بلوغ قرار دارد می پردازد. فیلم بسیار راحت و روان است. شخصیت آنتوان را ژان پیر لئو (Jean-Pierre Léaud) بازی می کند. تروفو در ساخت این فیلم از نوجوانی خودش تاثیر گرفته است.
آنتوان نوجوانی عصبی و سردر گم است، تقریبا همیشه تنهاست. او در مدرسه نیز دانش آموز خوبی نیست. ویژگی مهمی که در دور ی نوجوانی در بسیاری از نوجوانان دیده می شود. و برای تنبیه از مدرسه فرار میکند و به همراه دوستش در خیابانها سرگردان است.
نوجوانی، زمان مهمی برای شکل دهی هویت، احساس و مفهومی از خود است که هم تاریخچه گذشته فرد و هم ظرفیت های مورد نیاز برای سلامت روان شناختی در بزرگسالی را با خود دارد. دورانی پر از کشمکش است. حتی میتوان گفت دورانی است که می توان گفت در آن نوجوان به «من کیستم؟» اشاره دارد .
اگر فیلم به خوبی به این کشمکش ها و بیان زندگی آنتوان پرداخته به این معنی است که تروفو نوجوانی را خوب درک کرده و از آن به خوبی گذر کرده و با توجه به اینکه فیلم را متعلق به دوران نوجوانی خودش میداند، باید گفت که در بیان آن موفق عمل کرده است و این دغدغه را برای نشان دادنش داشته است.
آنتوان فیلم چهارصد ضربه نوجوانی است که با مشکلات بسیاری روبرو می شود. از خانه و مدرسه فراری است. دروغ میگوید، در خیابان های پاریس رها می شود و در ارتباطات با دیگران دست به تجربیات جدید میزند. این قصهای جدید نیست، اما در فیلم همه چیز به خوبی نمایان شده است. چرا که نوجوانی سنی است که شخص بیشتر در اجتماع و ارتباطات قرار میگیرد.
به لحاظ قدرت اجتماعی و تعقلی که در نوجوانان وجود دارد، آن ها در نوجوانی، زمان بیشتری را صرف بودن با یکدیگر میکنند. بودن در هر گروه، از جمله با خانواده های خود، همسالان و در روابط یک به یک، در رشد طبیعی نوجوانان اهمیت دارد که این در جریان فیلم تروفو و شخصیت آنتوان کاملا مشهود است. ارتباط با همسالان یک نوع پذیرش اجتماعی محسوب می شود، که این پذیرش اجتماعی، می تواند یکی از عناصر مهم در شکل گیری شخصیت، روابط، پذیرش و عدم پذیرش گروهی را شامل شود.
آنتوان نوجوانی است که در خانه چیزی جز سردرگمی و پریشان حالی و تنهایی نصیبش نشده و در مدرسه نیز با سیستم آموزشی مواجه است که به مشکلات فردی و تربیت نوجوان اهمیتی داده نمیشود و این شاید موضوع بسیار تکراری در زندگینوجوانان در خیلی از جاهای دنیا باشد. نوع آموزشهای خشک درسی و بسیاری مسایل دیگر.
ما میدانیم که نظام آموزشی و خانواده نقش مهمی در تربیت و شکل دهی به هویت و شخصیت کودکان و نوجوان دارد و در این راستا متخصصان زیادی نیز مشغول به کار بودند و هستند، اما همچنان قواعد بسیاری در نظام آموزشی هست که در نقطه مقابل هویت فردی قرار میگیرد و همچنان پر از چالش است.
این فیلم می تواند بارها و بارها دیده شود و برای کلیه اقشاری که با نوجوانان سر و کار دارد ارایه شود، چرا که رفتارهای آنتوان و بازخوردها و واکنش هایش می تواند در نوجوانان دیگر هم دیده شود. آنتوان در یک فرایند رشد است. رشدی که نوجوانی نام دارد.
میلر نیوتون در کتاب نوجوانی، نوجوانی را دوره فرایندهای رشدی انتقال از کودکی به بزرگسالی می داند. این فرایندها جنبه های گوناگونی دارند:
اول، رشد و نمو سازمان عصبی مغز که نمود آن در تحوّل فرایندهای شناختی، عاطفی و رفتارها مشاهده می شود.
دوم، رشد فیزیکی که شامل رشد اندازه های بدنی و تغییر در نیم رخ جسمی است.
سوم، رشد نظام جنسی یا تولید مثل، شامل جسمی و رفتاری.
چهارم، رشد احساس «خود» به عنوان یک بزرگسال یا یک انسان مستقل و خود راهبر.
پنجم، کسب موقعیت بزرگسالی در گروه اجتماعی یا فرهنگ.
ششم، رشد کنترل رفتاری خود در تعامل با جامعه.(لطف آبادی ،۱۳۸۰، ۲۳ )
آنچه آنتوان در فیلم طی می کند، همین فرایند رشد است. او مادرش را با شخص دیگر می بیند و فردای آن روز وقتی به مدرسه میرود به معلمش دروغ میگوید که مادرش مرده است. اما به زودی دروغش آشکار می شود. ناپدریاش او را تهدید می کند که او را به سربازی خواهد فرستاد و آنتوان در این کشمکش ها از مدرسه فرار میکند. به همراه دوستش ماشین تحریری را از مغازهای می دزدد. اما چون نمیتوانند آن را بفروشند به مغازه بر میگردانند و صاحب مغازه به ناپدریاش خبر میدهد و ناپدری که از کارهای او به ستوه آمده است او را به دارالتادیب میفرستد.
و در فیلم ما شخصیت های دیگری از شخصیت آنتوان را میبینیم که به نظر میرسید با کمی توجه از طرف خانواده و مدرسه و هدایت توانایی او میتوانست سرنوشتی بهتر از تروفو داشته باشد. آنتوان تنها را گاهی با علاقه هایش نشان می دهد، جایی که دوست دارد در مسیر ارتقا و کسب رشد فرهنگی باشد. آنتوانی که گاه تنهایی خود را با ادبیات پر میکند و به آثار انوره بالزاک نویسندهی مشهور فرانسوی علاقهی بسیاری دارد و سعی میکند از او در نوشتن الگو برداری کند. و به قدری آثار او را خوانده است که کاملا تحت تاثیر او می نویسد.
جایی که آنتوان قرار است برای تکلیف مدرسه انشایی بنویسد و موضوع آن واقعهای مهم در زندگی فرد است او به تشریح زندگیاش میپردازد و در این نوشته کاملا تحت تاثیر بالزاک است. اما به جای اینکه این موضوع نشانهای در باب استعداد، علاقه و توانایی او به ادبیات و بالزاک تلقی شود او را به سرقت ادبی متهم می کنند و بار دیگر مورد تنبیه و تمسخر قرار میگیرد.
و در نهایت دارالتادیب که به عنوان خانه یا اجتماع بعدی آنتوان است که نه در تنبیه و نه تربیت او موفق نیست. قواعد حاکم بر آن بیشتر شبیه تبعیدگاه و زندان است. آنتوان دارالتادیب را هم تاب نمیآورد و فرار میکند. او به سمت دریا میرود جایی که آرزوی همیشگی اش است.
ارزش های نوجوانان همیشه نتیجه تصمیمات عاقلانه ای نیست که به طور منطقی اتخاذ کرده اند. نوجوانان ارزش ها را اغلب به دلایلی که با تضادها و انگیزه های شخصی آنان در ارتباط است (و بسیاری را هم ناآگاهانه) انتخاب می کنند.(ماسن، صفحه ۶۰، ۱۹۶۶)
آنتوان نوجوانی است که درست در شرایط رشد، عوامل و موارد به گونه ای در سر راهش قرار می گیرند که او را به این سمت می برند. تمامی افراد این جامعه در شکل دادن به سرنوشت او به این شکل مقصر بودند.
منابع:
– پاول هنرى ماسن…، رشد و شخصیت کودک، ترجمه مهشید یاسایى، تهران، نشر مرکز، کتاب ماد، ۱۳۸۰، ص ۵۳۱
– لارنس اى. پروین، روان شناسى شخصیت، ترجمه محمدجعفر جوادى و پروین کدیور، تهران، رسا، ۱۳۷۴، ج ۱٫
-لطف آبادى ، حسین ، روان شناسى رشد ۲; نوجوانى، جوانى و بزرگ سالى، تهران، سمت، ۱۳۸۰٫
-www2.bfi.org.uk/films-tv-people/4ce2b6b3b75b7
– www.imdb.com/title/tt0053198