سینماسینما، کیوان کثیریان
در زمانهای که دارند پیکر نیمه جان روزنامهنگاری را تشییع میکنند، شاید حرف زدن از جسارت و شجاعت کمی عجیب به نظر برسد. اصولا در دورانی که فضای بیدروپیکر مجازی، جولانگاه انواع خبرهای ریز و درشت و راست و دروغ شده و در دورانی که هر کسی اراده کند، میتواند یک رسانه مجازی داشته باشد و اینستاگرام مچ رسانههای رسمی را خوابانده، سخت میشود با تعاریف مالوف، روزنامهنگار ماند.
در زمانی نه چندان دور روزنامهنگاری کمی سروسامان داشت، مردم روزنامه میخواندند و مطبوعات تاثیرگذار بودند، تفاوت میان رسانهها را میزان جسارت آنها و عبور از خطوط ظاهرا قرمز تعیین میکرد. طبیعتا جسارت و شجاعت به میزان دسترسی به اطلاعات، شناخت خطوط قرمز و همچنین قوه تحلیل بیربط نبود.
خطوط قرمز، همواره به عنوان نکته کلیدی این مبحث محل تامل است. شناخت دقیق خطوط قرمز نوشته و نانوشته که گاه بسیار خطرناک و دردسرساز میشوند، یکی از عوامل موثر در میزان جسارت روزنامهنگار است. یقینا سانسور و تعریف خط قرمزهای تنگ و تاریک از مهمترین – و بلکه مهمترین- عوامل لطمه به مجموعه روزنامهنگاری امروز ایران و عامل مهم نابودی آن است. چه بسیار روزنامهنگاران شجاعی که خطوط قرمزها را برنتافتند و با گذشتن از آنها به دردسر افتادند، اما این به بازتر شدن فضای رسانهای- البته در مقاطعی- منجر شد.
اما اگر با واقعگرایی بیشتری به ماجرا نگاه کنیم، باید بگویم؛ روزنامهنگار باهوش میداند، لحن و زاویه دیدش به رویدادها را چطور تنظیم کند و تا کجای ماجرا پیش برود که هم در بیان و افشای حقایق جسور و صادق باشد و هم برای خودش و رسانهاش دردسر نسازد و هزینه غیرلازم نتراشد.
یک روزنامهنگار شجاع، وجودش در رسانه همواره مفیدتر از حضورش در جایی مثل زندان است.
اینها را که میگویم قطعا و یقینا تایید سانسور نیست که واقعگرایی در شرایط موجود است؛ شاید به دلایل اینچنینی رسانهها دارند از نویسندگان شجاع و باسواد خالی میشوند، شاید به همین دلایل است که بسیاری از روزنامهنگاران شجاع و حرفهای شغلشان را تغییر دادهاند و شاید به دلیل همین هزینهتراشیهاست که روزنامهنگاری ما هم اینک به این روز افتاده است.
جسارت و شجاعت بالطبع با اقدام انتحاری تفاوت دارد. در تعاریف، شجاعت توام با عقل و دانایی است و وابسته به آن. با تهور تفاوتهایی دارد. شجاعت، حرکت بر مدار عقل است. نترسیدن با تکیه بر عقل و صبر و تعادل. بدون بیگدار به آب زدن، بدون اقدامات احساسی و با تسلط بر خود، بر دانستههای خود و بر شرایط موجود.
به گمانم روزنامهنگار شجاع و تحلیلگر، صبور است ولی به وقتش فرصتها را شکار میکند و به وقتش هم دست به اقدامات مخاطرهآمیز میزند.
شجاعت مفرط که از عقل، فارغ است و دست زدن به کار خطیر به همراه اجتناب از عقل، آدم را به مهلکههایی میاندازد که ضررهایش بیش از منافع است. همین مهلکهها اتفاقا باعث ایجاد و گسترش ترس عمومی در فضای رسانه میشود و همین هزینهها، خودسانسوری، عافیتطلبی و محافظهکاری میان روزنامهنگاران را موجب میشود که قریب به اتفاق این محافظهکاریها البته غیرضروری است. حالا دیگر روزنامهنگار ما حتی جاهایی که میتواند اثر بگذارد و به خط قرمزها هم ربطی ندارد و دردسر چندانی هم ندارد، وارد نمیشود، هیچ ریسکی نمیکند و قید شجاعت را زده و عافیتطلبی را انتخاب کرده است.
طبیعتا در شرایطی که علاوه بر سانسور، خودسانسوری نیز بر روزنامهنگاری حاکم میشود، باید همه چیز را از دست رفته دانست؛ اتفاقی که حالا در روزنامهنگاری ما افتاده، همین است.
منبع: اعتماد