سینماسینما، فریبا جمور؛
این روزها رابینهود کاری کرده که در فضای فرهنگی ما کمتر رخ میدهد: جمعی از نوجوانان بااستعداد و سرشار از انرژی را دور هم نشانده تا چیزی را روی صحنه زنده کنند که مدام در هیاهوی روزمره گم میشود—حقیقتِ هنر، صداقت، و امید به آینده.
در روزگاری که تولید فرهنگی اغلب گرفتار سرعت، سطحیکاری و برشهای اقتصادی شده، دیدن این نوجوانها روی صحنه—که با بدن، صدا، فکر و قلبشان بازی میکنند—آدم را به وجد میآورد. در آن لحظات، میتوان دید که استعداد واقعی، بدون تصنع و بیسروصدا، چگونه میدرخشد؛ استعدادهایی که اگر فرصت دیده شدن پیدا کنند، فردای تئاتر و سینمای ما را میتوانند از نو تعریف کنند.
رابینهود همیشه دربارهی عدالت بوده، اما در این اجرا این پیام از نو زاده میشود؛ نه به شکل شعاری، بلکه در قالب تجربهای گرم، زیسته و انسانی. برای نسلی که هر روز با پرسشهای اخلاقی پیچیده، تضادهای اجتماعی و ناامیدیهای پنهان روبهروست، این نمایش بدل میشود به یک یادآوری روشن و ضروری:
«صداقت هنوز ارزش است»،
«ایستادگی هنوز ممکن است»،
و «حقطلبی هنوز الهامبخش است.»
این نسل، با همین نمایشها بزرگ میشود. با همین تمرینها، همین لحظهها، همین جدی گرفته شدنها. چه چیزی مهمتر از اینکه نوجوان امروز بفهمد راستگویی، جسارت اخلاقی و مبارزه با بیعدالتی هنوز روایتهایی معتبر و قابل زیستناند؟ همین فهم کوچک است که بعدها، در بزنگاههای واقعی زندگی، سلیقه، منش و اخلاق یک انسان را میسازد.
گردآوردن اینهمه نوجوان باانضباط و بااستعداد کنار هم، خودش هنری بزرگ است—کاری که پشتش اعتماد، صبر، ظرافت و باور وجود دارد. اجرا چنان روان و انسانی پیش میرود که پیداست فضای پشت صحنه پر از همراهی بوده نه اجبار؛ پر از شنیده شدن بوده نه فرمان. همین اعتماد دوطرفه است که نمایش را نفسدار و زنده میکند، درست شبیه همان جنگل شروود که رابینهودش با حضور یاران معنا میگیرد، نه در تنهایی.
و شاید درخشش این جمع جوان زمانی بیشتر خودش را نشان میدهد که آن را کنار واقعیتی تلخ بگذاریم: صحنهها و جایگاههایی که سالهاست به دست آدمهایی افتاده که نه شور دارند و نه حتی فهمی از هنر، اما با رانت و روابط، مسیر را بر استعدادهای واقعی بستهاند. روبهرو شدن با این نوجوانها روی صحنه، ناخواسته یک مقایسهی دردناک میسازد: اینکه اگر این نسل دیده شود، چه آیندهای میتواند بسازد؛ و اگر نادیده بماند، چه سرمایهای از دست میرود.
در نهایت، رابینهود فقط یک نمایش نیست؛ یک امید است. امید به اینکه شروود هنوز زنده است. هنوز میشود جمعی جوان را گرد آورد، راستی و عدالت را پروراند، و صحنه را به کسانی سپرد که حق واقعیاشان است. همین لحظههای کوچک روی صحنه، همین برق چشمها، همین صدای لرزان اما مطمئن نوجوانها، چیزی را در ما دوباره روشن میکند: اینکه هنر اگر بخواهد، واقعاً میتواند آینده را از نو بسازد.