سینماسینما، محمدتقیزاده
سینمای دفاعمقدس همچنان و بعد از گذشت بیش از دو دهه از پایان جنگ تحمیلی، همچنان از ظرفیتهای بالقوه بیشمار و تاثیرگذار فراوانی برخوردار است که یکی از آنها پرداخت دراماتیک قهرمانان دفاع مقدس است. این وجه از سینمای دفاع مقدس از دو جهت حایز اهمیت است: نخست اینکه سینمای قهرمانمحور همواره از جمله مدلهای مطلوب مخاطبان در ایران و سایرنقاط جهان است و دوم اینکه قهرمانان و سرداران جنگ هشت ساله ما، علاوه بر قدرت نظامی و مدیریتی، از وجوه اخلاقی و عرفانی ویژهای برخوردار بودند که جایگاه آنها را در میان دیگر قهرمانان ملی، منحصر به فرد و ممتاز میکند. در نتیجه پرداختن به زندگی قهرمانان جنگ و روایت دراماتیک فراز و فرودهای زیست انسانی آنها نه تنها یک رویکرد مهم است بلکه میتواند کارکردی استراتژیک و ملی نیز برای کشورمان به ارمغان آورد.
ایده ساخت فیلم زندگی برادران باکری: موقعیت مهدی به عنوان یکی از پروژههای مهمی که در سالهای اخیر درباره قهرمان دفاع مقدس ساخته شده، از زمان پیشتولید خبرساز و کنجکاویبرانگیز شد. روایت زندگی جالب و دراماتیک برادران باکری از جمله مهمترین گنجینههای سینمای دفاعمقدس بود که اگرچه دوستداران این گونه، گزارشات و کتابهای مربوط به این رویدادها را در منابع مربوط مطالعه کردهاند، اما تبیین آن برای عموم مردم و به تصویرکشیدن آن در قالب یک اثر داستانی سینمایی ایده درخشانی است که علاوه بر وجوه ملی و مذهبی، از ابعاد اجتماعی و فرهنگی نیز میتواند بر توده مردم تاثیرگذار واقع شود. به نظر میرسد سازندگان موقعیت مهدی نتواسنتند از ظرفیتهای دراماتیک قصه زندگی برادران باکری برای پرداخت شخصیت و قصه زندگی شهید حمید و مهدی باکری استفاده کنند و ایرادات ساختاری از شخصیتپردازی تا بازیها و از طراحی میرانسنهای تکراری تا عدمانسجام داستان از جمله مهمترین نقاط ضعف نخستین ساخته حجازیفر در مقام کارگردان سینما بوده است.
«موقعیت مهدی» به مثابه پروژه ملی و حکومتی: سینمای دفاع مقدس به خودی خود و به جهت استفاده از ادوات نظامی و ساخت لوکیشنهای متعدد، سینمایی هزینهزا و پرخرج است که به طور عمده فیلمهایی که در سالهای اخیر در این زمینه ساخته شدهاند با حمایتهای دولتی ساخته شده و پشتیبانی مادی و معنوی این آثار از سوی نهادهای حاکمیتی بر کسی پوشیده نیست. اما ذکر این نکته نیز حایز اهمیت است که این پروژهها به چه کسانی واگذار و با چه برنامهای تولید شوند و پارامترهای سینمای ملی و ایرانی در آنها تا چه حد مورد نظر قرار می گیرد. پروژه زندگی برادران باکری در قالب یک سریال تلویزیونی و یک فیلم سینمایی به هادی حجازیفر بازیگر توانا و نویسنده و فیلمساز سپرده شد. به گفته حجازیفر و در جریان نشسترسانهای فیلم در جشنواره فیلمفجر بالغ بر ۳۰ میلیارد تومان هزینه تولید فیلم شده است که حدود ۳۰ درصد آن به تهیه ادوات و مسائل عمرانی پروژه مربوط بوده است. واگذاری این پروژه حجیم به هادی حجازیفر که با وجود توانمندیهایی که در بازیگری و نویسندگی داشته، هیچ سابقه کارگردانی سینما در کارنامه خود نداشته با چه توجیهی صورت گرفته است؟ آیا سرمایهگذاران دولتی فیلم، صرف انجام پروژه و تولید یک فیلم بیگپروداکشن درباره زندگی برادران باکری برایشان کفایت میکرده یا کیفیت و ماندگاری اثر نیز در انتخاب گروه سازنده با اهمیت بوده است؟ با هزینه ۳۰ میلیاردی که صرف این پروژه شده، میتوانست چندین و چند پروژه ملی درباره زندگی برادران باکری از سوی فیلمساران جوان که در سالهای اخیر در سینمای ایران خوش درخشیدند، تولید کرد، درحالیکه همه این هزینه به یک سازنده فیلم اولی سپرده شده است. از سوی دیگر، ساخت فیلم با زبان ترکی و اهمیت دادن به گویش قومیتهای مختلف، اتفاق مهمی است که در سالهای اخیر در فیلمهایی چون آتابای، ائو(خانه) رخ داده و بخش زیادی از فیلم به زبان آذری تولید و به نمایش درآمده است. اما سوال اینجاست پروژه موقعیت مهدی که قرار است، پروژهای ملی و برای همه ایرانیان باشد نمیتوانست بدون زیرنویس و با زبان فارسی تولید شود؟ آیا آذریزبان بودن هادی حجازیفر و شهیدمهدی باکری کفایت میکند که تماشاگر غیرترک زبان، ۹۰ دقیقه فیلم زیرنویسدار تماشا کند؟
داستان و روایتپردازی: واقعیت این است که نسخه سینمایی موقعیت مهدی هیچ داستان منسجمی ندارد و مدام از برش یا موقعیتی از زندگی شهیدمهدیباکری به برش یا موقعیتی از زندگی شهیدحمید باکری میرود و در این میان نیز خرده روایتهایی درباره رزمندگان تحت فرمان شهیدمهدی باکری را نیز به تصویر میکشد. تمهید فیلمساز برای اپیزودیک کردن داستان نیز، مفری برای رهایی آن از غیرمنسجم بودن داستان فیلم نیست و نتیجه، اثری آشفته و شلخته شده که از هر جای آن میتوان به تماشای آن نشست و اگر قصه زندگی این دو برادر با شهادت به پایان نمی رسید، هر جای فیلم را میتوانستیم به عنوان نقطه نهایی فیلم در نظر بگیریم. از عدم انسجام داستان که بگذریم، موقعیتها و برشهای مقطعی موقعیت مهدی نیز در لحظات مختلف کلیشهای و باورناپذیر از آب درآمده است. انتخاب مقطع آشنایی و ازدواج شهید مهدی باکری با توجه به حساسیتها و حجب و حیای بیاندازهای که ایشان دارد، شاید برای بیننده عام و یا نسل جدید باورپذیر نباشد (اشاره به با فاصله صحبت کردن با همسرش در جلسه خواستگاری اولیه و یا چشم در چشم نشدن با همسرش در زمان نامزدی). از سوی دیگر بسیاری از انگیزهها و اتفاقات بیمقدمه و موخره روایت میشود برای نمونه مخاطب هرگز متوجه نمیشود که چه اتفاقی میافتد که همسر شهیدمهدی باکری پس از ترک جلسه خواستگاری در مراسم عقد و عروسی ظاهر میشود و یا در یکی از نقاط عطف زندگی برادران باکری که به زندگی شهید حمید باکری مربوط میشود این کمگویی و ابهامها بیشتر می شود؛ مهدی باکری که به جهت برقراری عدالت میان همه رزمندگان، پیکر برادر شهید خود را از منطقه باز نمیگرداند با برخورد و نارضایتی بهجا و منطقی همسرش رو به رو میشود اما مشخص نمیشود زنی که ادعا میکند دارد از دوری همسرش میسوزد، به یکباره التیام مییابد و از مهدی باکری برای برخورد تندش عذرخواهی میکند. آنچه روایت زندگی برادران باکری را دیدنی و باورپذیر می کرد توجه به این جزئیات، واقعیتها و تبیین انگیزههای رویدادها و شخصیتها بود وگرنه زندگینامه پرفراز و نشیب برادران باکری به راحتی برای علاقهمندان این شهیدان بزرگوار در فضای مکتوب و مجازی قابل دسترسی و ملاحظه است.
شخصیتپردازی و معرفی شمایل شهید باکری: شخصیتپردازی موقعیت مهدی یکی دیگر از وجوه ضعیف و پاشنه آشیل فیلم است که در ترسیم شخصیت اصلی فیلم یعنی شهید مهدی باکری نمود بیشتری یافته است. هادیحجازی فر که همواره در نقشهای متفاوت از کاراکتر عصیانگر تا عاشقپیشه، از نقشهای جدی تا طنزهای سینمای بدنه هنرآفرینی کرده، در موقعیت مهدی یکی از ضعیفترین بازیهای کارنامه بازیگری خود را ارائه کرده است؛ ناگفته پیداست که این ضعف بازیگری ارتباط مستقیم و زیادی به ضعف در شخصیتپردازی مهدی باکری در فیلمنامه اثر دارد. شخصیتی منفعل و غیرزمینی که همواره سر به زیر و آرام است و یک شمایل عرفانی همراه با لبحند در بیشتر لحظات فیلم به تماشاگر به عنوان شخصیت واقعی شهیدمهدی باکری ارائه شده است. گویی درآوردن چهره مشابه مهدی باکری با گریم صورت هادیحجازی فر، کار شخصیتپردازی و بازیگری را برای وی به اتمام رسانده و اکتهای آرام و سخنان شاعرانه و عارفانه این شخصیت در بیشتر لحاظ، شخصیت کاراکتر شهید مهدی باکری را شکل میدهد.( این گریم سنگین و تلاش برای رسیدن چهره بازیگر به شخصیت مورد نظر در فیلم «چ» حاتمیکیا نیز رخ داد و در آنجا نیز بازیگری فریبرز عربنیا به عنوان یکی از توانمندترین بازیگران سینمای ایران، چنگی به دل نزد). در صحنههای دیگر فیلم نیز شاهد انفعال، باورناپذیری و مقدسنمایی از قهرمان داستان هستیم برای نمونه در بخشهای پایانی فیلم، هادیحجازیفر در نقش مهدی باکری در خط مقدم و شانه به شانه دشمن، کلاه اورکت خود را روی سرگذاشته و با همان طمانینه و آرامش همیشگی در حال گفتو گو با یکی از سربازان تحت فرماندهی خودش است و هیچ نشانی از شرایط جنگی و اضطراری در آن لحظه از سوی این کاراکتر ارائه نمیشود. اینکه شهید مهدی باکری به جهت ایمان و اعتقاد راسخش از آرامش و متانتی مثالزدنی برخوردار بوده، موضوع قابلاهمیت و بسیار جالبی است اما اینگونه طراحی میزانسن و شخصیتپردازی برای ارائه این حس و رفتار به نظر به کارکردی خنثی و غیرسمپاتیک از سوی تماشاگر منتهی میشود.
مخاطب هدف؛ عام یا خاص: در بخش پروژه ملی به اهمیت و ترجیح استفاده از زبان فارسی برای ارتباط طیف بیشتری از مخاطبان با فیلم به طورکامل اشاره شد. بُعد دیگر، هدف گذاری این پروژه این است که باید مشخص شود، این پروژه برای مخاطب عام و توده مردم ساخته شده یا مخاطب خاص هنری یا طیف خاصی از سیاسیون را به عنوان جامعه هدف خود برگزیده است. همچنان که عنوان شد، تولید حجم زیادی از فیلمهای دفاع مقدسی در دهه های ۶۰ و ۷۰، تا حد زیادی مردم را از تماشای فیلمهای دفاع مقدسی اشباع کرده و یک فیلم در این گونه میبایست با وسواس و حساسیت بیشتری تولید شود که مخاطب عام را جذب کند و در وهله بعد نیز باید وجوه جدیدتر، باورپذیرتر و به روزتری از قهرمانان جنگی و موقعیتهای آن دوره ارائه شود که مخاطب فراگیرتری را به پای تماشای فیلم بنشاند. در موقعیت مهدی، به نظر میرسد که بسیاری از اتفاقات برای عموم مردم طراحی نشده، شخصیت شهید مهدی باکری فرازمینی و دست نیافتنی تصویر شده و مناسباتی رفتاری و خانوادگی گزینش شده از زندگی وی مورد پذیرش جامعه امروز نیست. علاوه بر آن، سمپاتیک و باورپذیر بودن قهرمان داستان موضوع بسیار مهمی است که به دلیل عدم انسجام داستانی فیلم و همچنین شخصیتپردازی ضعیف قهرمان داستان، تا حد زیادی از دست رفته از آب در آمده است.
الهام، وامگیری از دیگر آثار سینمایی: یکی دیگر از وجوه مورد انتقاد پروژه موقعیت مهدی شباهتهای زیادی است که این اثر به برخی نمونههای داخلی و خارجی دارد. نوع قاببندی ها و طراحی میزانسنها در وهله نخست، سریال «آخرین روزهای زمستان» از محمدحسین مهدویان را تداعی میکند که زندگی شهید بزگوار حسن باقری را به تصویر کشیده بود و یا طراحی برخی کاراکترها مانند نوجوان فیلم با بازی روحالله زمانی فیلم روسی «بیا و بنگر» ساخته الم کلیموف را یادآوری می کند که به نظر میرسد بیش از شباهت فرمی و محتوایی بین این دو اثر (فیلم روسی به پرداخت روحیات و تاثیرات جنگ روی یک نوحوان می پردازد)، شباهت کاراکتر زمانی به بازیگر نوجوان فیلم کلیموف، خبرساز و پرحاشیه شده است.
در انتها باید گفت، نفس ساخت فیلم درباره قهرمانان جنگی، امری مهم، استراتژیک و در جهت فرهنگسازی و امنیتملی کشور است اما پرداخت ضعیف داستان و خلق شخصیتهای ضعیف و غیرکنشگر میتواند اثرات سوء داشته و علاوه بر هدر رفتن هزینههای چندده میلیاردی فیلمها، تصویر این سرداران ملی با وجوه مختلف فردی و اجتماعی که میتوانند شمایل واقعی یک قهرمانملی را به تصویر درآیند، مخدوش و پرابهام جلوه داده شود.