تاریخ انتشار:1404/01/30 - 22:44 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 207749

سینماسینما، ابوالفضل نجیب؛

برای جامعه‌ای که سرتاپای آن را غمباد گرفته، ساخت سریال پایتخت آیا می‌تواند پادزهری باشد برای افسردگی و استیصال و یاس و درماندگی و فقر و شرمندگی پدرها و مادرهایی که با  آه و حسرت به جای زندگی کردن روزمرگی می‌کنند. همه آنچه باید درباره پایتخت نوشت به میزان انصاف ما برای پاسخگویی به این سوال بر می‌گردد. هر چند پایتخت خواسته و توانسته باشد به طرز رندانه‌ای بخش و گوشه‌هایی از حسرت آدم‌هایش را برای داشتن یک زندگی معمولی تصویر کند. اما این سرک کشیدن‌های گاه شوخ طبعانه نه پیام سریال پایتخت بود و نه حتی هدف و منظور سریال. پیام سریال در همان سکانس داخل حرم و گفتگوهای نقی و اوس موسی خلاصه می‌شود. و البته کمی قبل تر در گریه های هما در داخل اتوموبیل برای فروریختن ارزش های ویران شده. اشاره‌ای به درستی و تلخی، که سوای نگاه سطحی به چندوچون و دلایل واقعی آن، اما به فیلم‌های هندی تنه می‌زند و در نهایت به مخاطب آدرس اشتباه می‌دهد. به گمانم اهل بصیرت با همین دو اشاره و ارجاع پیام پایتخت را دریافته باشند. با این توضیح که هیچکس فی النفسه با شاد کردن جامعه‌ای که غمباد گرفته مخالف نیست. آدم باید خیلی بخیل باشد که با خنداندن و شاد دیدن جامعه مشکل داشته باشد. آدم‌های اینگونه علی القاعده می‌باید دچار اختلال روانی باشند که از شاد بودن و شاد کردن جامعه مشکل داشته باشند. اما واقعیت این است که نمی‌شود با تحریف و تخدیر جامعه را شاد کرد. حتی اگر جامعه خواسته از روی ناگزیری یا ناخواسته از روی کج فهمی به مضحکه شدن خود بخندند و خشنود شود. اگر ملاک این باشد و این رویکرد بتواند تغییری در روح مرده و فسرده جامعه ایجاد کند، در این صورت باید قبول کنیم که خیل تولیدات بنجل و کپی برداری های کمدی سینمابی این سال ها در تغییر روحیه مردم موفق بوده اند.  به گمانم همه کسانی که زودتر از بخش پایانی پایتخت با خوش بینی درباره آن نوشتند و یا به این بهانه که پایتخت توانسته بطرز رندانه ای شکاف های زمانی یک دهه اخیر را تصویر کند، به نوعی به بیراهه رفتند. در این که پایتخت سریال خوش ساخت و جذاب و پرزحمت است تردیدی ندارم. اما آیا صرف لحاظ این فاکتورها برای داوری نهایی کفایت می‌کند. حتی اگر شهاب سنگ پایتخت تلاش رندانه‌ای باشد برای حسرت خوردن فرصتی که می‌توانست همه چیز را تغییر دهد و به زعم ارسطو به حسرت های داشتن چند خانواده پایان دهد. پایتخت از این منظر بسیار شبیه پایان برادران لیلا است. اما با نتیجه و پیامی که نه از دل واقعیت‌های تلخ جامعه که ناشی از اراده‌ای بیرون از زمین سخت واقعیت. شاید هم پاسخی است به فرجام تلخ برادران لیلا. از نگاه حقیر پایتخت بسیار شبیه طرح یک موضوع انشا اخلاقی است که مخاطب را در انتخاب نقی معمولی با فرصت از دست رفته ای که مشروع هم هست به چالش می‌کشد. اما پیش از آن که فرصت انتخاب این چالش را به مخاطب بدهد، پاسخ خود را به مخاطب حقنه می‌کند. این حقیقت البته قابل انکار نیست که اغلب پایان‌های اینچنین نه خواست سازنده که معطوف به اراده دیگران است. آدرسی که پایتخت برای پر کردن شکاف‌های خانواده و جامعه می‌دهد، معطوف به اراده‌های پیدا و ناپیدای پشت همه تولیدات سینمایی و بطور مضاعف تولیدات سیمایی است.

لینک کوتاه

 

آخرین ها