سینماسینما، عزیزالله حاجی مشهدی
چند سالی است که هربار نام دوست نویسنده ومنتقد سینمایی ام ” شهرام جعفری نژاد” را به یاد می آورم ، توقفِ ناخواسته ی انتشار ماهنامه ی وزین ” صنعت سینما” برایم تداعی می شود و باز به یاد می آورم که چه اندازه تلخ و دردناک است زندگی در سرزمینی که با مرز بندی های بی پایه و آزاردهنده ی خودی و ناخودی شمردنِ نیروی فعال فرهنگی هنری، ماهنامه ی پُرباری همچون صنعت سینما که با همکاری و همدلی گروهی از مشتاقان هنرهفتم و منتقدان کاردان انتشار می یافت ، به سادگی به بوته ی فراموشی سپرده شود، درحالی که هر روزه با استفاده از امکانات و کمک های دولتی و مشارکت برخی نهادهای دارای ردیف بودجه رسمی از منابع عمومی، ده ها نشریه و صدها عنوان کتاب هایی منتشر می شوند که نه خواننده یی دارند و نه کسی می داند که به راستی درپرورش فکر و اندیشه ی مخاطبان فرضی خود تا چه اندازه تاثیر گذار اند؟ آثاری که به گمان من به عنوان نشریه های “زیر استکانی” ، تنها به درد این می خورند که استکان یا لیوان چای را بر روی آن ها بگذاری تا میز تحریرت خیس نشود و لک نیندازد!
چاپ و انتشار کتاب ” ریوبراوو” (Rio Bravo )همراه با سینمای هوارد هاکس (Howard Hawks ) و نقد فیلمنامه ی ریوبراوو( نوشته ی لی براکت (Leigh Brackett) و جولز فرتمن ( Jules Furthman ) بهانه ی مناسبی بود تا ضمن یادآوری همه ی تلاش های خستگی ناپذیر شهرام جعفری نژاد در طول سال ها فعالیت فرهنگی هنری و به ویژه انتشار منظم و بی وقفه ی ماهنامه ی صنعت سینما و برخی ویژه نامه های پیوست آن، خوشبختانه همچنان در عرصه یی که دوست می دارد ، قلم می زند و کار ارزنده ی چون نقد فیلمنامه ی ریوبراوو را برای سینما دوستان و به ویژه فیلمنامه نویسان منتشر می کند.
کتاب ریو براوو در اندازه ی رُقعی و در ۱۴۰ صفحه درنیمه ی دوم سال ۱۴۰۲ خورشیدی به عنوان نوبت اول چاپ ،به بهای ۱۵۵۰۰۰ تومان از سوی انتشارات “چترنگ” به چاپ رسیده و انتشار یافته است.
جعفری نژاد در مقدمه ی این کتاب از احساس خاصی که از دیر باز ، به فیلم ریوبراوو یکی از کارهای برجسته ی هوارد هاکز- به عنوان یک وسترن سنتی- داشته است، سخن می گوید و برای خواننده ی این کتاب آشکار می سازد که ریوبراوو به عنوان یک وسترن سنتی، در عین حال با برخورداری از دیدگاه ه خاص هوارد هاکز ، یکی از سنت شکن ترین وسترن های تاریخ سینما نیز به شمار می آید. اثری که در دوره های مختلف نظر خواهی از منتقدان ایران نیز در میان ده فیلم برتر سینمای جهان ، همواره در رتبه ی مناسبی جای داشته است.
کتاب ریوبراوو را باید نوعی پاسداشت از جایگاه برخی استادان بزرگ سینمای کلاسیک جهان – به ویژه در رده ی فیملسازان سینمای وسترن – دانست که درسایه ی داستان پردازی های درست و سنجیده ، با استفاده از همه ی عوامل و عناصر دیداری و شنیداری مناسب برای هیجان آفرینی و سرگرم کنندگی، آثار درخشان و به یادماندنی پدیدآوره اند که آمیزه یی بهینه از هنر و سرگرمی بوده و همزمان می توانند مورد توجه و پسند نخبگان سینما شناس و دوستداران عام سینما قراربگیرند .
از صفحه ی ۱۱ تا ۲۷ کتاب با عنوان : ” شور زیستن” به معرفی اصلی ترین ویژگی های سینمای هوارد هاکز اختصاص یافته است که به گونه یی روشن، خواننده ی کتاب را با اصلی ترین هدف هاکز در ساخت فیلم هایش – یعنی قصه گویی و داستان پردازی- و سپس شخصیت پردازی های مناسب و تبیینِ دقیق روابط و مناسبات انسانی میان آدم های داستان فیلم هایش، آشنا می کند. گذشته از این ها، خواننده ی کتاب ریوبراوو به خوبی می تواند با کارنامه ی سینمایی این فیلمساز صاحب نام از دوران “سینمای صامت” تا روزگار رواج و رونقِ “سینمای ناطق” ، نیز به خوبی آشنا شود و با نگاهی ستایشگرانه از سوی مولف کتاب با شاهکارهای متفاوتی چون” رودسرخ ” (۱۹۴۸ م) و ویژگی های این فیلم به عنوان نخستین تجربه ی موفق هوارد هاکز در ساخت یک وسترنِ متفاوت ( ضمن اشاره به تاثیرات متقابل جان فورد و هوارد هاکز بر یکدیگر) رو به رو شود که در آن قهرمان پروری در سایه ی حرکت در مرز باریک نیکی و پلیدی، از ” دانسن”- قهرمان اسطوره یی هاکز- تصویری فراموش ناشدنی ارایه می دهد. افزون بر این ها ، در همین بخش از کتاب، جعفری نژاد از دغدغه های جدی هوارد هاکز در مورد اهمیت بخشیدن به فیلمنامه ی یک اثر سینمایی و به ویژه از انتخاب درستِ بازیگران مناسب برای یک داستان پردازی جذّاب، نیز به روشنی سخن به میان می آورَد و درنهایت به مشکل پسندی معمول هوارد هاکز در انتخاب رمان نویسان و فیلمنامه نویسان دلخواهش اشاره می کند و خواننده ی کتاب در می یابد که هاکز در کارهایش با بزرگانی چون: ویلیام فاکنر ، دادلی نیکولز ، بیلی وایلدر، لی براکت در دنیای ادبی و یا با بازیگرانی چون: جان وین، گری گرانت، لورن باکال ، همفری بوگارت ، گری کوپر و مریلین مونرو وآنجی دیکینسون حشر و نشر داشته است.
از صفحه ی ۲۸ تا ۱۱۶ کتاب، به عنوان اصلی ترین بخش این اثر،به چاپ ترجمه ی فیلمنامه ی ریوبراوو ، به قلم خود شهرام جعفری نژاد اختصاص یافته است. کاری که بی تردید برای بسیاری از فیلمنامه نویسان و سینما دوستان ، خواندن آن ، خالی از لطف نخواهد بود. فیلمنامه یی که به عنوان یک اثر اقتباسی( برپایه ی داستانی از باربارا هاکس مک کمبل Barbara max campbell ) بعد از ساخته شدن در سال ۱۹۵۹، در کنار دو کار دیگر این فیلمساز یعنی: اِل دورادو (۱۹۶۶Eldorado-)و ریولوبو(Rio Lobo- 1970 ) به عنوان یک سه گانه (trilogy ) در کارنامه ی فیلمسازی هوارد هاکز به ثبت برسد.
از صفحه ی ۱۱۷ تا صفحه ی ۱۳۲ کتاب، شهرام جعفری نژاد در جایگاه یک منتقد فیلم ، صد البته با نوعی دلشیفتگی آشکار، به نقد و بررسی فیلمنامه ی ریو براوو پرداخته است که با واکاوی داستان مرکزی فیلمنامه که همانند بسیاری از موضوعات و درونمایه های فیلم های وسترن،داستان چندان متفاوتی ندارد به تحلیل آن می پردازد و به خوبی نشان می دهد که در عین مشابهت انکار ناپذیر این فیلمنامه با دیگر داستان ها و فیلمنامه هایی که دستمایه ی اکثر وسترن سازان بوده اند، هنر هوارد هاکز در این بوده است که در پرداخت شخصیت ها و نمایش جزییات روابط و کارکرد شخصیت ها، با نگاهی تازه و غیر تکراری عمل کرده است.
عنوان ریوبراوو برگرفته از نام شهری درتگزاس آمریکا است که حوادث داستان فیلم در آنجا می گذرد. با کشته شدن مردی به دست “ناتان بِرِدت” به دست “جو” ( برادر گله داری مُتنفّذ) کلانتر “جان تی چنس” ، قاتل را دستگیر و زندانی می کند .برای نجات جو، از زندان، ناتان عده یی را اجیر می کند و از همین نقطه، رویارویی کلانتر با آن ها به شکل یک مقابله ی نابرابر، آغاز می شود.شاید چشمگیرترین وجه شخصیت پردازی فیلم، تمرکز بر شخصیت محوری اثر یعنی کلانتر جان تی چنس باشد که همه ی تلاشش این است که یک تنه ایستادگی کند و پذیرای هیچ کمکی از سوی دیگران نیز نباشد!
فیلم ریوبراوو به عنوان اثری خوش پایان که به پیروزی کلانتر درمقابله با تبهکاران و دستیابی به عشق دلخواهش(فدِرز) منجر می شود، با حضور بازیگرانی چون: جان وین، دین مارتین و آنجی دیکینسون ،یکی از کارهایی است که برای همیشه در ذهن مخاطبان این وسترن ، به یاد می مانَد.
در ۸ صفحه ی پایانی کتاب،(از صفحه ی ۱۳۳ تا صفحه ی ۱۴۰) حدود ۱۶ تصویر رنگی از نماهای درون فیلم ریوبراوو گنجانده شده است که خواننده را با شخصیت های فیلمنامه و چهره ی بازیگران فیلم – با شخصیت هایی چون “کلانتر جان تی چنس” به عنوان نمونه یی مسئولیت پذیر و با اعتماد به نفس از قهرمانان دلخواه هاکس و همچنین با تصاویر دیگری از “جو” به عنوان چهره یی ضد قهرمان و تبهکار و قانون گریز و بی اخلاق و دیگر شخصیت های فیلم همانند: ” دود” معاون کلانتر،” پت” دوست کلانتر و ” فددِرز” زنی پُرشور و دوست و همراه روزهای سخت کلانتر و همچنین “استامپی” پیرمرد شوخ طبع و همراه همیشگی کلانتر و…. آشنایی می دهد.
همچنان که مولف کتاب، در چکیده ی چند سطری پشت جلد کتاب ریو براوو توضیح داده است: ” این کتاب را با گرامیداشت جایگاه همه ی فیلمسازان نابغه ی سینمای کلاسیک” به منتقدانِ پیشکسوتی که فیلم ریوبراوو را در دهه های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ بر پرده ی سینما دیده اند ، تقدیم می کند و آشکارا اذعان می دارد که ریوبراوو از آن دسته فیلم هایی است که تا پایان عمر ، با تک تک صحنه ها و شخصیت ها و روابط و گفت وگوهای این فیلم، همواره نزدیکی غریبی احساس می کند!
اگرچه ویرایش متن اثر دربسیاری ازموارد ، با ویرایش مورد پسند و متعارفی که در نوشته ها و کتاب هایم به کار می برم، تفاوت دارد، با این همه ، خواندن کتاب ریوبراوو برای من حلاوت و شیرینی خاصی داشت و اعتقاد دارم که بی گمان، چاپ و انتشار چنین اثری ، برای بسیاری از فیلمنامه نویسان و دانشجویان رشته ی سینما و دیگر سینما دوستان، کاری ارزنده به حساب می آید و برگنجینه ی آثار کم شمارِ مکتوب و ادبیات سینمایی خواهد افزود.

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- «عطر لیموهای سیسیل»؛ از یاد بُردنِ عطر لیموهای سیسیل!
- «خانه عروسک»؛ خودشناسی، خودباوری و رهایی
- «آنها مرا دوست داشتند»؛ گوشهنشینانِ فراموش شده!
- نگاهی کوتاه به نمایشِ «سگِ نگهبان و درختی در باغ»؛ بازجویی یک جنایتِ خیالی!
- خوابِ شیرینِ درختِ سیب های سرخ!/ نگاهی به فیلم «شور عاشقی»
- از یاد رفتگان کوچه رندان!/ نگاهی گذرا به کارنامه درخشان ناصر تقوایی
- نگاهِ تازه و نوجوییهای امیدبخش/ نگاهی به نمایش «بیانیهی کمیسیون صندلی»
- نمایش و بررسی «شبح کژدم» در موزه سینما
- زیر سایه ترس و بی اعتمادی!/ نگاهی به نمایش «خمره»
- کالبد شکافی کارنامهی سینمایی بهرام بیضایی/ نگاهی به کتاب «موزاییک استعارهها»
- هنرِ زنده ماندن در آرزوی آزادی!/ نگاهی به نمایش «ماراساد شاه لیر را شکار میکند»
- از «پلّکان» تا «شب، روی سنگفرشِ خیس»، در هفت پرده!/ نگاهی به نمایش «پرده در پرده»
- آرزوهای بر باد رفتهی عدالتجویی!/ نگاهی به نمایش «شب، روی سنگفرش خیس»
- کارنامهی درخشانِ یک پژوهشگرِ دلشیفتهی سینما/ نگاهی به کتاب «افسون پردهی نقرهیی»
- در فاصلهی خُنَک شدنِ یک استکان چای داغ!/ نگاهی به فیلم «وقتی خروس خواند»
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- ایرج رضایی درگذشت
- تصویر منوچهر شاهسواری و بهرام دهقانی، ۲۹ سال پیش
- ورود قوه قضاییه به ماجرای «حراج تهران»
- صحبتهای رئیس هیئت داوران جشنواره برلین/ همه فیلمها سیاسیاند
- یکی از بزرگان سینمای موج نوی برزیل درگذشت
- واکنش سیمین غانم به اقدام جشنواره موسیقی فجر؛ از مردم جایزه گرفتهام
- برگزاری ششمین کنگره بینالمللی سلامت همراه با مشارکت همراه اول
- «مادرم بلوط» در انجمن «اشا» نمایش داده میشود
- به بهانه نامساعد بودن شرایط جوی جنوب کشور؛ اختتامیه تجلی اراده ملی فیلم فجر ۴۳ در پردیس ملت برگزار میشود
- پاسخهای آشتیانیپور به شبهات رأیگیری مردمی جشنواره فیلم فجر
- «پدینگتون در پرو» از ۱۰۰ میلیون دلار گذشت
- آخرین روز جشنواره موسیقی فجر / گزارش تصویری
- برگزیدگان بفتا ۲۰۲۵ اعلام شد
- پنجمین شب جشنواره موسیقی فجر / گزارش تصویری
- چیزی شبیه پرسهزدن در سالن نمایشی با آدمهایی که نمیشناسی
- مشکلات و رویاهای فیلمسازان خارجی در هالیوود!
- دوست دارم درباره خاتمی و احمدینژاد هم فیلم بسازم/ گفتگو با عارف افشار درباره «ضدقهرمان»
- «شوگان» بیشترین جایزه را گرفت؛ اعلام برندگان انجمن نویسندگان آمریکا
- درباره متن و حاشیه داوری جشنواره فیلم فجر؛ کمال تبریزی: حس کردم جلسات داوری شنود میشود/ فشار از بیرون مانع پخش «قاتل و وحشی»
- درباره «مرد آرام» و «ممنوع الخروجی»/ از فاصله با فیلم جان فورد تا دختری کُلت بهدست
- عکسهایی که برای همیشه سیاه و سفید ماندند
- نوای موسیقی آذری در کهریزک / گزارش تصویری
- شاپور عظیمی درگذشت
- پیشبینی درآمد ۸ هزار میلیارد تومانی برای صداوسیما در سال ۱۴۰۴
- راضی نیستم؛ واکنش محسن چاوشی به تقدیمِ اجراهای جشنواره موسیقی فجر
- پس از حذف از اسکار؛ بازیگر جنجالی «امیلیا پرز» از مراسم بفتا هم خط خورد
- چهارمین شب جشنواره موسیقی فجر / گزارش تصویری
- اهدای جوایز سالانه فیلم و تلویزیون ایرلند؛ «چیزهای کوچک این چنینی» بهترین فیلم و کیلین مورفی بهترین بازیگر مرد شد
- نقدی بر پوشش یکجانبه خبرنگاران از جشنواره موسیقی فجر
- سه فیلم و همه راههایی که به بیراهه رفتند