سینماسینما، زهرا راد
پنی دختر رو به رویی شلدون و لئونارد در سریال «تئوری بیگ بنگ» آمده تا در سریال «خدمهی پرواز» تصویری ماندگارتر از خودش بسازد. او در ساعت غلط، روز غلط و مکان غلط در کنار مردی از خواب بیدار میشود که گردنش بیخ تا بیخ بریده شده. کیسی نقشی در قتل نداشته اما با رفتارهای غلط برای خودش موقعیت پر استرسی درست میکند که برای رهایی از آن ما باید ۸ قسمت مختلف سریال The Flight Attendant را دنبال کنیم.
خیلیها معتقدند هیچ شغلی دیوانهوارتر از خدمهی پرواز وجود ندارد. کدام آدم عاقلی زمین سفت را رها میکند تا وسط ابرها توی یک لولهی تحت فشار قهوه و غذا سرو کند و به مسافر عصبیای که به خاطر نشستن در جای تنگ و کوچک یا ترس از ارتفاع حالت تهوع دارد و منتظر معجزه است و به هر کسی که معجزه نداشته باشد، بد و بیراه میگوید با نهایت احترام و خوش رفتاری و البته لبخند پاسخ بدهد؟
کیسی(کالی کوکو) به الکل معتاد است به عنوان مهماندار بعد از تحویل دادن هر بطری نوشیدنی به مسافران یکی هم خودش مینوشد. او با الکس سوکولوف مسافر خوشتیپ پرواز بانکوک شیطنتی میکند و در نهایت یک شب افسانهای را در تایلند میگذراند اما وقتی دختر ما از خواب بیدار میشود و مرد را بیجان و خونین در کنار خود میبیند، سرخوشی ناگهان متوقف میشود. گلوی مرد جوان بریده شده است و او به شکل غریبی چیزی از شب قبل را به یاد نمیآورد.
کیسی صحنه جرم را تمیز میکند و سعی میکند خودش را از ماجرا بیرون بکشد، غافل از اینکه همکارانش او را سر قرار عصر روز گذشته دیدهاند، و البته بعداً متوجه میشود که مدرک شناساییاش هم گم شده است. پس از بازگشت به آمریکا، او با بقیه خدمه توسط ماموران FBI که از قتل سوکولوف مطلع شدهاند، بازجویی میشود. کیسی به دنبال فرار است چون خودش را مقصر میداند اما وقتی که تکههایی از شب قبل در ذهنش بازسازی میشود – از جمله یادآوری این که در مقطعی از آن شب شخص دیگری هم با آنها بوده است – او شگفتزده میشود و از خودش میپرسد چه کسی ممکن است قاتل باشد؟
شخصیتها جذاب هستند نه آن قدر باهوش که باور نکنی، نه آن قدر مبادی آداب که حوصله سربر باشند. اتفاقات زیاد و پشت سر هم هستند اما چنان راحت در هم ادغام میشوند که مرتب پروندههای جدید در ذهنت باز نمیکنند. با صحنههایی که به دقت و تمرکز بین سه فضای مختلف تقسیم شدهاند. اول توهمات با جسد زنده شدهی الکس که نقش راهنمای مسیریاب را دارد. دوم وظیفه و قانون که همراه است با فضاهای کار و پلیسبازی و مشاورههای حقوقی دوست صمیمیاش. سوم خانواده و گذشته که از طریق گفتوگو و چالش با برادرش مرتب با مرور خاطرات تونلهایی زمانی برایش باز میکند.
فیلمنامهی «خدمهی پرواز» شگفتانگیز است: پیشبرنده و باورپذیر. اگر چه طبیعتا پیشفرضهای اصلی داستان دروغهای جذاب خیلی بزرگ هستند. اما دنیای جذاب مهمانداران هواپیما حتی سختگیرترین مخاطبان را هم برای شروع داستان میخکوب و متحیر میکند.
کالی کوکو بیش از همه بار این سریال را به دوش میکشد. درست است که او نقش اصلی را دارد و نمیتوان از او چیز دیگری انتظار داشت اما قبول کنیم وقتی مخاطب ۱۲ سال او را در نقش پنی در سریال تئوری بیگبنگ دنبال کرده باید تصویر شگفتانگیزی ببیند که هیپنوتیزم شود و فراموش کند که کیسی جذاب اما همیشه مست که میتواند معمای پیچیده قتلی را که به آن متهم است بیآن که گناهکار باشد، حل کند همان پنی گیجی است که کمتر از سه تا جمله میتوانست تمرکز داشته باشد. تعادلی که میان کمدی و درام ایجاد میکند شایستهی تقدیر است و البته تقدیر اصلی را باید از کسانی کرد که او را برای ایفای این نقش انتخاب کرده و به او فرصت دادهاند تا این توانایی را به نمایش بگذارد. کالی به شخصیت کیسی جذابیت، شوخ طبعی و اعتماد به نفس واقعی میبخشد که اگر موفق نمیشد با آشفتگیای رو به رو میشدیم که باورش نمیکردیم و بیاهمیت از کنارش میگذشتیم. نمایش زیبای پرواز او دیدنی است.