سینماسینما، فریبا جمور؛
در دهههای اخیر، کمدی پستمدرن بهعنوان گونهای متفکر و خودآگاه از طنز، جایگاه ویژهای در تلویزیون و سینمای معاصر یافته است. این شکل از کمدی، نه صرفاً برای خنداندن، بلکه برای تأمل، نقد و حتی برانگیختن تردید نسبت به مفاهیم تثبیتشدهای چون واقعیت، هویت، و ساختارهای قدرت به کار میرود. The Studio، سریال جدید سث روگن، نمونهای قابلتأمل در همین راستاست؛ اثری که با بازنمایی اغراقآمیز اما دقیق از فرآیند خلق در یک استودیوی فیلمسازی، تصویری چندلایه از پیچیدگیهای صنعت سرگرمی در جهان امروز ارائه میدهد.
سریال، از دل فضای داخلی یک استودیو که درگیر تولید یک فیلم انیمیشن بزرگ است، به نقد چرخههای تصمیمگیری، سلطه سرمایه، سیاستهای هویتی سطحی، و بیثباتیهای روانی در میان خالقان اثر میپردازد. ساختار روایی آن اغلب اپیزودیک، غیرخطی، و در مواردی آشکارا فراداستانی است. کاراکترها گاه از چارچوب داستان بیرون میزنند، قوانین واقعیت را میشکنند یا به طرز کنایهآمیزی از خودِ روایت آگاهند؛ ویژگیهایی که از مهمترین شاخصههای طنز پستمدرن به شمار میآیند.
وجه تمایز «استودیو» با کمدیهای مرسوم، در میزان خودآگاهی و همچنین جهتگیری انتقادی آن نهفته است. در این سریال، طنز در خدمت فروپاشی معناهای تثبیتشده است: خلاقیت، دیگر امری خودجوش و فردی نیست، بلکه تابع فرایندهای بوروکراتیک، فیلترهای بازاری و مناسبات قدرتی است که درون و بیرون سازمان تولید معنا شکل میگیرند. در واقع، این طنز «از درون» صنعت حرف میزند؛ خود را سوژهٔ خنده قرار میدهد و از این طریق، تماشاگر را به تأمل و مشارکت ذهنی دعوت میکند.
این در حالیست که اغلب کمدیهای جریان اصلی در سینمای ایران، بهویژه در سالهای اخیر، بر ساختارهای نخنما و کاراکترهای تیپیکال متکیاند. محوریت طنز در این آثار نه نقد اجتماعی یا ژرفاندیشی فرهنگی، بلکه ایجاد خندهٔ فوری از طریق شوخیهای سطحی، بداههپردازیهای اغراقآمیز، و موقعیتهای کمیک کلیشهای است. شخصیتهایی چون «مرد سادهدل»، «زن سلطهگر»، «کارمند فرصتطلب» یا «داماد بیعرضه»، نه از سر ضرورت دراماتیک، بلکه برای تکرار فرمولی موفق در گیشه طراحی میشوند.
از منظر زیباییشناسی نیز تفاوتها بارز است: در استودیو، طنز از دل تضاد میان فرم و محتوا شکل میگیرد؛ جاییکه ظاهر کاراکترها، لحن روایت، و فضای انیمیشنی، با نوع نگاه انتقادی و گاه حتی مالیخولیاییشان در تضاد قرار میگیرد. اما در کمدیهای سخیف ایرانی، فرم تابع کلیشه است و محتوا در خدمت مصرف بیزحمت.
استودیو نه تنها بازتابی از بحرانهای درون صنعت سرگرمی آمریکاست، بلکه الگوییست برای درک اینکه طنز چگونه میتواند در عین خندهدار بودن، مسئلهمند نیز باشد. طنز پستمدرن در این اثر، بهجای طفرهرفتن از بحران، آن را به سوژهٔ اصلی خود بدل میسازد و این دقیقاً همان چیزیست که در کمدیهای معاصر ایران، کمتر دیده میشود.