عقیل قیومی:
«عاشقی در پیشگاه سینما» به بهانه ی تماشای فیلمهای آغازین تاریخ سینمای ایران و هفت تیرهای چوبی
آن جماعتی که در معیت مظفرالدین شاه قاجار حیران و مبهوت و مرعوب چشم برنمیداشتند از آن بساط عجیبوغریبی که آن سویش میرزایی ایستاده بود ابراهیمخاننام هیچ فکر نمیکردند که در چه بزنگاه مهمی دارند اتفاق یگانهای را رقم میزنند و تصورش را هم نمیکردند که یک قرن و یک دهه و اندی پس از آنکه سر خم کردهاند رو به آن تحفهی ناشناختهی از فرنگ آمده چنان که گویی دارند آیینی مقدس را به پا میدارند آنگونه که با احترام و بلاتکلیف سلام میدهند به دوربین، قادر باشند لبخند را روی لبان ما سینمادوستانی بنشانند که داریم تماشایشان میکنیم و همزمان به تاریخ پر فراز و نشیب سینما و چیستی این پدیده در این دیار هم فکر میکنیم و انبوهی پرسش مثل خوره افتاده به ذهنمان که به ناگاه شاهد ابتداییترین تعقیبوگریز تاریخ سینمایمان میشویم در «حاجیآقا اکتور سینما» و تا به خودمان میآییم صدای خوشِ جعفر میپیچد توی گوشهامان و سینما در یک پیچِ تاریخی ناطق میشود و میشنویم آنچه «دختر لر» با سادگی دربارهی خوبیِ تهران و بدیِ مردمانش میگوید که همچنان جملهایست فراموشناشدنی در تاریخ سینمای ایران.
چشممان تازه عادت کرده به آن فضاهای سیاهوسفید که به ناگاه ضیافتی از رنگونور به پا میشود و چشم میدوزیم به سرخوشیها و شیطنتهای خواستنیِ آن کودکان تکرارناشدنی که در حوالی آن ایستگاه قطار ماجراها دارند با خودشان و با ما و این یعنی آن «هفتتیرهای چوبی» همچنان خوشدست و خاطرهانگیز ماندهاند و کهنهشدنی نیستند. و اینها همه یعنی اینکه باید عاشق باشی تا در پیشگاه سینما خطر کنی. عقیل قیومی