فیلمنامه، نقطه ضعف اصلی/ نگاهی به فیلم‌های «بی‌مادر» و «شب طلایی»

سینماسینما، گلاره محمدی 


یکی از بارزترین ویژگی های چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر، حضور پرتعداد فیلم اولی ها و حذف بخش نوعی نگاه است. پیش از این دوره در بخش نگاه نو صرفاً فیلم های اول در آن به نمایش در می آمد و مورد قضاوت قرار می گرفت. امسال اما تمام فیلم های بخش مسابقه بدون هیچ‌گونه تفکیکی در کنار هم قرار گرفته و قضاوت می شوند. این اتفاق از یک سو می تواند دریچه ای به جهانی بکر و با رویکردی تازه از منظر جوانان باشد و از سوی دیگر فیلمسازان نوظهور را از فضایی گلخانه ای نجات داده و در شرایط مقایسه و سنجش با سینماگران باسابقه قرار دهد.
«بی مادر» نخستین فیلم بلند سیدمرتضی فاطمی با نگاهی به موضوع رحم اجاره ای، ملودرامی کم رمق و ناموفق است که نتوانسته از پسِ موضوع حساسی که برگزیده به خوبی برآید. چرا؟ پاسخ روشن است؛ چون عنصری به نام منطق در فیلمنامه تقریباً وجود ندارد! فیلمنامه؟ کدام فیلمنامه؟ همان متنی که قرار است شخصیتها در آن معرفی شوند، کنش و واکنش هایی که نسبت به هم و در ارتباط با یکدیگر دارند مشخص شود و سیر روایی داستان را هدایت کند و… شاید بتوان یک سری از ضعف ها و نقصان ها را پای کم تجربه بودن و پروسه ناگزیر آزمون و خطا در اولین فیلم گذاشت اما آنچه شاهدش بودیم نمی تواند فیلمی دغدغه‌مند در سینمای اجتماعی نام گیرد، اثری که می‌خواسته حرف مهمی بزند و تاثیرگذار واقع شود در ابتدایی ترین عناصر و اله‌مان‌ها الکن ظاهر شده است.
اینکه زوج پزشک نمی خواهند یا نمی توانند بچه دار شوند؟ چرا با وجود موارد فراوانی که می توانند برای رحم اجاره ای با آنها قرارداد ببندند، «آن انتخاب» را می کنند؟ چرا این حجم شک و سوءظن از طرف زن نسبت به مرد وجود دارد؟ چرا طبقه فقیر و مرفه اینقدر سیاه و سفید و غیرواقعی تصویر شده اند؟ و هزاران پرسشی که در طول فیلم پاسخی به آنها داده نمی شود و با حرکت آخر و پایان بندی فیلم، عملاً به این نتیجه می رسیم که فیلمساز توانایی به سرانجام رساندن موضوعی که خود طرح کرده بود را ندارد.
دیگر کارگردان فیلم اولی، یوسف حاتمی کیا، هم با فیلم «شب طلایی» موضوعی نه چندان تازه را برای روایتش انتخاب کرده که در اجرا و شخصیت پردازی چندان موفق نبوده است. «شب طلایی» فیلمی آپارتمانی است که نماهای بیرونی چندانی ندارد، داستانش از جهاتی شبیه به فیلم «مرگ ماهی» است که اختلافات درون یک خانواده را روایت می کند و برای به روز بودن، بیماری کرونا را وارد داستان خود کرده است، که البته کارکرد دراماتیکی به جز در یکی دو دیالوگ پیدا نمی کند.
در «شب طلایی» هم نقطه ضعف اصلی فیلمنامه است؛ شخصیتها بیش از ظرفیت فیلمنامه اند و همین تعدد باعث می شود که به درستی تعریف نشوند و بر همین اساس دست به هر عملی که می زنند موجه به نظر نمی رسد. برای نمونه کاراکتر گلبرگ را به خاطر بیاورید که چطور در مقابل مادر، از پدرش دفاع می کند و پس از چندی با گردش ۱۸۰ درجه مدافع مادر می شود! یا در مورد سکانس پایانی پرسشی که مطرح می شود این است که چرا و با چه انگیزه ای فرامرز آن تصمیم خاص را می گیرد و چند درصد از مخاطبان می توانند آن باور کنند؟ صرفِ شوکه کردن بیننده و یا خلاف روند معمول عمل کردن منجر به موفقیت فیلمساز نمی شود و نمی توان بدون منطق و باورپذیری توسط مخاطب ایده ای را اجرایی کرد. در کنار نقاط ضعفی که مطرح شد نمی توان از کنار بازی های خوب و تاثیرگذار فیلم به سادگی گذشت؛ مریم سعادت، بهناز جعفری، مسعود کرامتی و حسن معجونی با نقش آفرینی های روان و یکدست، توانسته اند تماشاگر را تا پایان «شب طلایی» با خود همراه سازند.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 169577 و در روز یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۰ ساعت 15:26:03
2024 copyright.