سینماسینما، آریو همتی
پیام فیلم «لیلا» (۱۳۷۵) این است که هر غیر ما، دیگری یا ابژه نیست که ما باعنوان نشستن در جایگاه سوژه بتوانیم آن را حذف کنیم.
«لیلا»ی مهرجویی بنا بر مقولهبندی ساختاریک در نوع سینمای فراساختارگرا قرار میگیرد.و بنا بر سوژههای بیستگانه فرائیستی در نوع جنسیت سوژه گرایی ذیل شاخه زن سوژهگرایی انسان محور تعریف میشود که توانسته خود را به دگرسوژهگرایی نزدیک کند.
درک حضور دیگری امری مهم در تاریخ اندیشه بشر است و ظرفیتسازی دیالکتیک ادراکی برای اینکه با این متد نگرشی بشود به گونهای وارد این مبحث شد که هر غیر خویش را دیگری نپنداریم و در واقع خویش را از مقام قضاوت خلع کنیم. همه ما انسانها با هر جنسیت، نژاد،ز بانی و در هر مکانی دگرسوژههای هم هستیم. در واقع در جهان تزها زیست ما معنی پیدا میکند آن هم بدون آنتیتز.
همه ما کنار هم سوژههای شناورجامعه انسانی هستیم و در مقام مادرمائیک با جنسهای همعرض خویش، سوژههای شناور جامعه جانداران، و باز در مقام مادرمائیک سوژههای شناور شناور تمام کلمه پدیدارهای هستی هستیم.
فیلم با سه تفاوتسازی لیلا با بازی لیلا حاتمی و همسرش با بازی علی مصفا و لیلا و مادر شوهرش با بازی جمیله شیخی و لیلا و هوویش با بازی شقایق فراهانی یکی از مهمترین فیلمهای سینمای ایران به لحاظ شکلگیری درام است. اینکه او میتواند در طول فیلم از تمام کشمکشها عبور کند در واقع یک کلاس درس برای زیست رئال ما میتواند باشد.
یک نکته مهم دیگر این است که در کلیت فیلم «لیلا» جایگاه زن سوژه محوری را داراست و ما انگار داریم جهان درون او را میخوانیم و میبینیم. این جهان زن سوژهگرایی البته با فراروی از نگرههای قالبیک به مبحث دگرسوژگی وارد میشود و میخواهد به درک حضور مادر شوهر، شوهر، و هوویش برسد. هر چند این تمرینها نهایتا روان او را میآزارد و یک جا، درست در نقطه اوج دراماتیک اثر، لیلا انگار میشکند و نیاز به باز آفرینی پیدا میکند. او که خودش برای همسرش زن اختیار کرده در شب عروسی آنها، خانه را ترک میکند.
مهمترین شاخصه مهرجویی زمانی که زنان در فیلمهای او در جایگاه سوژه قرار میگیرند مانند «پری» (۱۳۷۳) یا لیلا، آنجاست که ما درون ذهن کاراکتر را میشنویم و میبینیم. جهان درون تعیین یافته چه روزمرگی لیلا زیر بار فشار جهان بیرونی ـ اینجا خانواده ـ که لیلا حاتمی این ذره ذره دیوانگی و جان سوزی را به درستی بازی کرده و نمایش میدهد و چه زیست فلسفی و پرسشمند پری با آن بازی شاخص و تاریخ ساز نیکی کریمی که مخاطب را لحظهای به حال خود وا نمیگذارد، و تمام اینها بنا بر دقت و وسواس مهرجویی در شخصیتپردازی شکل گرفته و رخ مینماید. بهرام بیضایی هر چند در شخصیتپردازی مانند مهرجویی قوی عمل میکند ولی این کارگردان برجسته با جهان درون محتاطتر عمل کرده و تصاویر مبهم و هالههای عجیب و لحظههای نامفهوم از آن خلق میکند که البته این تفاوت در این دو کارگردان بنا بر رویکردهای متفاوت آنها نسبت به انسان و هستی است. بر مهرجویی نگرش فلسفی ـ عرفانی غلبه دارد، اما بر بیضایی نگرش اسطورهای ـ عرفانی .
بازی جذاب جمیله شیخی که به کاراکتری جان بخشیده که در ایجاد فراز های روایتی میتواند به عنوان یک آغاز گر درست عمل کند و البته در مقابل بازی درونگرای برونریز لیلا حاتمی با آن عمق کاراکتر لیلا ، با بازی به برونگرای درونریز علی مصفا مخاطب نسبت به فیلم کشش بیشتر و بیشتر پیدا میکند. تا آنجا که در نگاه مخاطب تودگانی این اثر به عنوان یک فیلم ماندگار ثبت میشود و در نگاه مخاطب نخبگانی در تمام نظر سنجیها به عنوان یکی از مهمترین فیلمهای مهرجویی نام برده میشود. این فیلم هنوز هم در ساحت سینمای اندیشهمحور و قصهگو با روایتی به شدت ایرانی، دوربینی ایرانی، بازیهایی ایرانی و یک کارگردانی ایرانی از نمودهای باشکوه تعیین یافته تمدن آریایی ماست.