ارسیا تقوا به بهانه ی قطعه ی امیر بی گزند محسن چاووشی نوشت:
در ۲۰دی ۱۲۳۰ که ناصرالدین شاه فرستاده اش حاج علی خان فراشباشی را برای ” راحت کردن » امیر معزول به فین کاشان می فرستاد، ابدا فکر نمی کرد که وقتی نزدیک به نیم قرن بعد گلوله ی میرزا رضا سینه اش را می شکافد، کسی از این دستور وی چیزی به خاطر داشته باشد. اما مردم به یاد داشتند و آن زمان که حکومتیان فریاد و دریغ ” شاه شهید »
سر می دادند مردم ناراضی تیر میرزا رضا را گلوله ی غیبی به انتقام خون به ناحق ریخته ی امیر نظام می دانستند.ناصر الدین شاه خون امیر را به این گمان ریخت که با راحت کردنش خیال دارالحکومتش هم راحت می شود و چندی که بگذرد خواهرش عزت الدوله و نفوس مردم فراموش می کنند که امیرکبیری هم بوده.مگر نه این است که هر کسی در ایران چند صباحی بر سریر قدرت نشسته از فراموشکاری این مردم داد سخن داده است؟ بی رحمی مهاجمانی چون مغولان فراموش شد؛ تعرض به سرحداتمان، تعدی ها به ناموسمان فراموش شد، چرا این فرمان فراموش نشود!اما این فرمان به طاق نسیان سپرده نشد و هرچه زمان گذشت این اجرای حکم ” دربار سپهر اقتدار » ملوکانه به سرنوشت بقیه ی فراموشی های این مردم دچار نشد .
کمتر از دوصد قرن گذشت اما هنوز مردم هروقت یاد امیر بی گزند می افتند جفای شاه به او را نیز به خاطر می آورند. و این داستان یعنی این که تاریخ را همیشه فاتحان نمی نویسند. و دیگر آن که مردم این بلاد چندان هم فراموشکار نیستند.