سینماسینما، فریبا اشوئی
موقعیت مهدی می توانست فیلم بهتری باشد، اگر هادی حجازی فر اختصاصا بر نسخه سینمایی آن متمرکز می شد. اما این تراژدی جنگی، در حال حاضر بیشتر شبیه به یک شیر بی یال و دُم شده است. مهم ترین مشکل فیلم این است که رویکرد فیلمساز در پرداخت روایت برادران شهید(مهدی و حمید باکری) در طول فیلم نامشخص است. در واقع نسخه سینمایی موقعیت مهدی، دچار یک پراکندگی روایت به شیوه از هر دری سخنی شده است. خرده خاطراتی که دراماتیزه نیستند و همین طور هم مخدوش و پراکنده باقی می مانند. اساسا چیزی به اسم پی رنگ اصلی در موقعیت مهدی بی معنی است و مخاطب در طول فیلم، مدام بین انبوهی از خاطرات ابتر و پراکنده که قرار است اطلاعاتی از شهیدان را منتقل سازند، پاسکاری می شود. فیلم از ازدواج مهدی کلید می خورد و اپیزود به اپیزود، نقطه نگاهش به موضوع را تغییر می دهد. از مهدی به حمید از حمید به توبه نامه. از شب عملیات به صفیه از صفیه به خرده روایت محمد وخسرو و… این فرآیند تا انتها به همین شیوه ادامه می یابد.
از این شاخه به آن شاخه پریدن ها آن قدر ادامه دار می شود که مخاطب را دچار سرگردانی و دلزدگی مفرط می کند. در این میان تنها سکانس های عملیات و درگیری رو در رو با دشمن به مدد جلوه های ویژه، لحظات دراماتیک و احساسی قابل و مهمی را رقم زده که توانسته است فیلم را از سقوط قطعی نجات دهد. امید که این در هم ریختگی، تنها مبتلا به نسخه سینمایی فیلم بوده باشد و مخاطب در مجموعه تلویزیونی موقعیت مهدی، شاهد نسخه حرفه ای تری از آن باشد.