سینماسینما، امیرعلی نصیری
دکتر اکبر عالمی نیز رفت و عالم فرهنگ و هنر یکی دیگر از «آدم حسابی»هایش را از دست داد. ترجیح میدهم به جای ردیف کردن صفات بارز و برجسته ایشان (که شاید من هم صلاحیت به زبان آوردن آنها را نداشته باشم) به همین «آدم حسابی» بسنده کنم؛ چون آن را زیاد درباره کسی به کار نمیبرم و بهنظرم بهخوبی ایشان را توصیف میکند.
درباره برنامه «آن روی سکه» (که من به یاد نمیآورم) و برنامه «هنر هفتم» که تلاش میکردم بر بیخوابی غلبه کنم و تا آخر ببینم، دوستان و همکاران دیگر زیاد نوشتهاند؛ اما این وسط برنامه «سفید» از قلم افتاده که با تلاش ستودنی امیرمحمد دهستانی بعد از مدتها دوباره در قاب کوچک ظاهر شدند. افتخار آن را داشتم که در یکی از قسمتهای این برنامه روی همان صندلی بنشینم که ایشان نشسته بود.
سال ۹۷ در ایام جشنواره (فیلم فجر یا جهانی) ایشان را در کافه پردیس چارسو دیدم. به خدمتشان رسیدم. بر روی صندلی نشسته بودند و با جوانی گپ میزدند. بر روی زانو نشستم تا نخواهند بلند شوند و پیگیر کتاب «سینما و رایانه» شدم که چندی پیش برایشان به دانشگاه تربیت مدرس فرستاده بودم. نه کتاب را به خاطر آوردند و نه من را. کارت ویزیتم را دادم و خواستم که زحمت بکشند دقیقتر بررسی کنند و خبر دهند. (بالای امضایم در صفحات اول کتاب نوشته بودم: من و بسیاری از همنسلانمان علاقه به سینما را مدیون شما هستیم.)
تابستان ۹۸ که درگیر فوت پدرم بودم، پیام دادند قراری بگذاریم برای کتاب یا ارسال شماره ناشر برای تهیه آن. طبعاً الویتم راهکار اول بود تا برای دقایقی بتوانم از دریای معلوماتشان اسفاده کنم. البته شرایط روحیاش را نداشتم و بعداً در لابلای گرفتاریها و روزمرگیها فراموش شد. یک بار هم پیام دادم که پاسخ دادند ایران نیستند و فرصت دیدار مجدد از دست رفت.
روحشان شاد و تسلیت به خانواده محترمشان.