سینماسینما، حمید عبدالحسینی
عنوان این یادداشت را از فیلم مستندی دربارهی احمدرضا احمدی وام گرفتهام؛ چرا که به خوبی بازگوکنندهی نوع نگرش و برخورد او با بالا پایینهای زندگیاش بود. برای احمدی از میان همهی انتخابها و تصمیماتی که میتوانست زندگیاش را دستخوش بسیاری اتفاقات و تغییرات کند تنها یک روش، ارجح باقی ماند و آن سرودن و نوشتن بود. او در همه حال شخصیت و کاریزمای یک شاعر / نویسنده را حفظ کرد و علیرغم بسیاری ناملایمات و حتی محدودیتها و تنگناها هیچ شکلی از زیستن را بر سرودن و مسیر گذران عمر و زندگیاش برتر ندانست. دوستی و مهر مولفهی همیشگی اشعارش بود که آشکارا از خصایص اخلاقیاش نشات میگرفت و تا انتهای عمر نیز آن را نگاهدار بود. احمدرضا احمدی با وجود درد و رنج و سختیهای بیماری هرگز کنار ننشست و میتوان او را یکی از رکوردداران آثار منتشر شده در حوزه شعر محسوب کرد؛ آنچه او را همچنان به کار و نوشتن پایبند میداشت همین روحیهی ساده و بیآلایش و دلمشغولی او در خلق و آفرینش ادبی بود تا حرفهایش را نه در بیانیه، مصاحبه و سخنرانی که در شعرها و نوشتههایش انعکاس بخشد. احمدی بیشک جزو تاثیرگذارترین شاعران موج نو است که این تاثیر را با روحیهی مولد و بانشاطش در تداوم فعالیتها تا آخرین لحظهی عمر حفظ کرد و قطعا تا سالیان آتی بر جریان شعر ما باقی خواهد گذاشت. سردمداری و جسارت او در ایجاد جریانی تازه در حوزهی ادبیات کودکان و وارد ساختن گونهای سورئال در این دست از آثارش او را به یک نویسندهی صاحب سبک بدل ساخت؛ این هنرمندی تا جایی بود که باوجود پیچیدگیهای سورئال اما نتوانست خللی در سادگی و مناسبسازی نوشتههای متناسب با روحیه کودکان در این قبیل از تالیفاتش ایجاد کند و میتوان گفت احمدی این راه سهل و ممتنع را هوشمندانه و با کامیابی یک تنه پیمود. او مردی بود که حتی از مصائب نیز خوبی بیرون میکشید و اوقات تلخ ما را باچرخش قلمش رنگی از عشق، احساس و عاطفه میزد. وصیتش برای حضور دوستان و رفقای قدیمی بر پای تابوتش قابی ماندگار را حتی بعد از مرگش نیز نقاشی کرد؛ قابی که در کنار کیمیایی و آغداشلو جای خالی خود احمدی نیز بیش از پیش جلوه یافت و تلنگری این بار محکمتر برای دلجویی از بزرگان همچنان حاضر زد.