سینماسینما، مینو خانی
مستند «مرگ ماسایوشی» به کارگردانی حسین صفرزاده، به نمایش در آمده در جشنواره سینماحقیقت
بسیاری از مستندهای تاریخی بالاجبار سیاسی میشوند چون بخش مهمی از تاریخ کشورها با سوگیریهای سیاسی شکل میگیرد. سوگیرهایی سیاسی نقش موثری بر رویکردها و تصمیمگیریهای اقتصادی دارند و این رویکردها نیز در تعیین رفتار مردمان آن کشور و رفتارهای اجتماعی، ایدئولوژیک و فردی بسیار موثرند و برعکس. چون تاریخ، سیاست، اقتصاد، جامعه و آحاد یک جامعه بر هم تاثیر میگذارند و این همان چیزی است که در مستند «مرگ ماسایوشی» به کارگردانی حسین صفرزاده دیده میشود.
این فیلم مستند که در بخش آوینی پانزدهمین جشنواره سینما حقیقت به نمایش درآمده، تلاش دارد نگاه گذرایی به تاریخ مدرن ژاپن، موقعیت و شرایط این کشور در جنگ دوم جهانی، از تحریم نفتی ژاپن توسط امریکا در جنگ جهانی دوم تا انفجار پرل هاربر توسط ژاپن و بمباران اتمی دو شهر هیروشیما و ناکازاکی و حضور نیروهای ارتش امریکا در آن تا به امروز دارد. قطعا به لحاظ وجوه ساخت یک مستند، اثری حائز اهمیت است، خصوصا که تصاویر استفاده شده از مقاطع حساس تاریخی-سیاسی منطبق بر روایت مستند بسیار غنی است به قدری که تصور میشود کسی از آرشیو مثلا تلویزیون ملی ژاپن در گروه فیلمسازی حضور داشته است. حتی اگر به عنوان مخاطب از صحت و سقم آن تصاویر مطمئن نباشیم، دستیابی به آن تصاویر کار آسانی نبوده است و البته متن منسجمی که تاریخ حداقل چند دهه مهم این کشور را دربرمیگیرد، از نقاط قوت این مستند است. این متن مسنجم با حضور راوی اول شخص بر تصاویر میآید و بر خلاف بسیاری از مستندها که کمبودها را با گفتوگوشوندهها به سرانجام میرسانند، همراهی کلام و تصویر به خوبی رخ داده است.
اما نکته مهم درباره این مستند تاریخنگارانه که رویه سیاسی آن و همه آنچه در ابتدا به آن اشاره شد در هم تنیده شده است و اطلاعات مهم و نقاط عطف تاریخ ژاپن را روایت میکند، دهها سوال برای مخاطب/ منتقد ایجاد میکند که نه در ارتباط با مستند، بلکه با روایت آن، یا به عبارت بهتر روایت تاریخی یک کشور مهم، یک ابرقدرت و سومین قدرت اقتصادی جهان است.
این را فراموش نمیکنیم همانطور که مولف در ساخت اثرش از تجربههای زیسته خود، شامل دیدهها، شنیدهها و خواندههایش بهره میبرد و در تکمیل روایت خود از آنها استفاده میکند، تجربه زیسته مخاطب/ منتقد نیز در خوانش، درک معنا و رمزگشایی از اثر نقش دارد.
حضور سیاستمداران و ارتش امریکا در ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم و تصمیمهای سیاسی و اقتصادی آن طی چند دهه که با حضور سربازان امریکا تا به امروز در این کشور به پایان نرسیده و اوج و فرودهای اقتصادی که باعث شد ژاپن حتی گوی سبقت از امریکا برباید و همین امر همچنان باعث تصمیمگیریهای جدید امریکا برای ژاپن میشود و هر بار سیاستمداران ژاپن را مجبور به امضای قرارداد و پیمانی کرده که آزادی و استقلال کشور را تحتالشعاع قرار داده و بر اساس بخش آخر مستند، در ژاپن شکاف طبقاتی عمیق و آسیبهای اجتماعی زیادی (که البته گریبانگیر بسیاری از کشورهاست) ایجاد کرده، چطور اتفاق افتاده است؟ مخاطب ایرانی که ژاپن را قطب مهمی در تکنولوژی میداند و میبیند که دموکراسی و به وجود آمدن احزاب سیاسی مختلف، آزادی اجتماعی زنان و حتی حق رای که تا پیش از حضور امریکا در ژاپن سابقه نداشته به دست امریکا محقق شده، چطور میتواند این همه تحقیر شدن دولت-ملت ژاپن در مقابل امریکا را باور کند؟ کدام یک مهمتر است: شرافت، استقلال و حفظ سنتهای یک کشور یا تبدیل شدن به یکی از قدرتهای اقتصادی و سیاسی در جهان امروز، حتی اگر پشت سر امریکا و فرانسه و انگلیس باشد؟ «ماسایوشی» در زبان ژاپنی به معنای شرافت است و «مرگ ماسایوشی» از نگاه کارگردان مرگ شرافت در ژاپن است. حالا حفظ شرافت یا ابرقدرت شدن؟ کاش هیچ «یا»یی وجود نداشت و هر دو اینها برای همه کشورها امکانپذیر بود.