سینماسینما، حسین سلطان محمدی
وقایعی چندگانه در این روزها دیده شده که عمدتا حول محور احترام یا عدم احترام به شخصیت انسانی و هویت آن، میگردد. ماجرای دستیار کارگردان سینمای ایران، ماجرای برخورد ویل اسمیت در اسکار و حتی سخن خانم صامتی داور مسابقه عصرجدید درباره یکی از شرکتکنندگان – همان عبارت به تهران بیایی، باید لهجهات را عوض کنی.
در بحث دستیار کارگردان، سخن از فراتر رفتن از حوزه روابط کاری و تعرض به هویت انسان شده است و اینکه در محیط کار، به تحقیر یک زن و فراتر از آن، یک انسان، انجامیده است و این نکته بظاهر پنهان در فعالیت های کاری، به سطح عموم کشیده شده است. نکته این است که چقدر این عمومی کردن میتواند به اصلاح رفتار و پاک کردن موقعیت فعلی، بینجامد؟ بگذریم که بعضی افراد با اشاره به ماجرای هاروی واینستین در هالیوود، رخداد این مشکل را طبیعی و مطلوب تحقیرشده دانستند. اما در بنیان روایت، استنباط هالیوودی نادرست است و اگر به صورت عادی این نکته اصلاح نشود، باید از نیروی اجتماع برای اصلاح مسیر استفاده کرد. همان موضوعی که در بحث دستیار کارگردان و ورود صنف و واکنش صریح نویسندگان، دیده شد.
در بحث ویل اسمیت، در صحنه عمومی، به همسر وی، توهین شد و وضعیت درمانی او مورد تمسخر کلامی قرار گرفت. واکنش سریع، برای بازگرداندن صحنه به روال طبیعی بود اما قاعده نظم ظاهری امریکایی این است که در صحنه عمومی به همسر یا اصولا خانواده شما توهین کردند، چیزی نگو. مضحکه عام شدن را بپذیر! یعنی همان که داریم میبینیم که با وجود مشخص شدن وضعیت ظاهری همسر ویل اسمیت، وارد این موضوع شده اند که کار ویل اسمیت نادرست بوده و زمزمه پس گرفتن اسکار را مطرح میکنند. در داخل کشور خودمان هم جالب بود که یکی از نویسندگان روانشناس، فرموده که بلاهت ویل اسمیت بوده که چنینی واکنشی نشان داده در صحنه عمومی، حالا به هر دستاویزی که بوده، غیرت، تعصب و …! این برخورد ما را یاد ماجرای زین الدین زیدان دربرابر ماتراتزی ایتالیایی میاندازد که پس از شنیدن توهین فوتبالیست ایتالیایی به مادرش، به او ضربه زد و نظام غلط حاکم بر دنیای تبلیغات، به جای بررسی واکنش زیدان و رسیدن به کنش، او را اخراج و بازی به سمتی رفت که فرانسه جام را از دست داد. البته چون، چوب خدا صدا نداره، بعد آن جام، ایتالیا دو دوره در مرحله نخست جامجهانی حذف شد و دو دوره اخیر هم اصلا به جامجهانی نرسید! قاعده ظاهری دنیای تبلیغی غرب بر بیحرمتی به انسان است حتی در صحنه عمومی، اما قاعده روزگار ترتیب دیگری برای حفظ کرامت انسانی دارد. تصویردوستان هم به یاد آورند که ایرج طهماسب در قسمت دوم «مهمونی» و در آیتم پریناز ایزدیار، به این نکته اشاره کرد که این روزها مردمان احساسات خود را بروز نمیدهند ولی باید شادی و غم و هر احساسی را به موقع بروز داد. در مورد مثالی ویل اسمیت که دقیقا مانع توهین به خانواده و همسر شد و آن هم در صحنه عام اسکار.
در برنامه عصرجدید، از آسیب ورود بی مقدمه از روستا به شهر سخن گفته شد. اینکه انسانی نیالوده به قواعد و مادیات دنیای شهری، بخواهد ناگهان خلوص بکر خودش را بدون آگاهی به مقدمات ورود به این حیطه، به دنیایی آورد که چالشهای بسیاری را در خود دارد و اینکه به او هشدار میدهند که دنیای شهری حتی از تو میخواهد لهجهات را عوض کنی. بیان این نکته، دقیقا برای حفظ انسانیت اوست و اینکه با آگاهی بیشتری و البته با تاخیری سنجیده، هنرت را در شهر جستوجو کن. این را همان طرفداران مضحکه در شهر و صحنه عمومی و دم نزدن، در حال وارونه نمایاندن و القا از این منظر هستند که به او توهین شده که به تهران میآیی باید لهجهات را عوض کنی. هر کسی به سادگی علیرضا افتخاری نمیشود که در خواندن، قاعده فارسی بدون لهجه را رعایت میکند و در سخن، لهجه اصفهانی را.
در هر سه مثال بالا، نقل دفاع از انسانیت است. کاری به اسکار و رفتار برآمده از هالیوود و هاروی واینستین ندارم. اینجا ایران است و انسانیت و کرامت آن، مورد تاکید و خواستنی. بر این موضع، همانند ماجرای دستیار کارگردان باید پافشاری کرد.