سینماسینما، حمید عبدالحسینی
اگر به لحن داریوش مهرجویی در مجموعهی سخنانش (چه در مجامع و محافل رسمی و چه در موقعیتهای غیر رسمی) دقت کرده باشید علیرغم اینکه همواره دارد در خصوص یک مفهوم مهم و هستی شناسانه حرف میزند و یا اینکه یک درس بزرگ سینمایی را مطرح میکند اما شکل بیانیاش بسیار ساده و گرم و همچنین خودمانی و اصطلاحا کوچه بازاری ست. ( از این جهت کوچه بازاری را به کار میبرم تا بر عمق صمیمیت و عامیانه بودن لحن مهرجویی تاکید کرده باشم) به زعم نگارنده این ویژگی شخصیتی به خوبی در آثارش نیز هویدا بود و از او روشنفکری محبوب ساخته بود که معیار سنجش آن خیل طرفداران نوع سینمایش بود.
مهرجویی در فیلمهایش نیز میکوشید تا درونیترین مفاهیم را که بیشتر حول و حوش انسان و مسائل مبتلابه او دور میزد با ساختاری قابل هضم برای هر طبقهای به روی پرده آورد. حتی در فیلمهای به ظاهر روشنفکرانه و خاص او نظیر پری، درخت گلابی، هامون، دختردایی گمشده و … نیز با نوعی از عناصر دیداری و شنیداری روبهروییم که راه را برای همراهی و دنبال کردن هر مخاطبی باز میگذارد و هر فرد بسته به دانش و نگاه خود توشهای از آنچه فیلمساز مدنظر داشته را در مییابد. شاید بتوان تکرار برخی المانها از جمله غذا و یا چیدن سفره را نیز از جملهی همین اجزا به شمار آورد.
شخصیتهای مهرجویی همواره مدافع انسانیتاند و خشونت را برنمیتابند و یا در صورت بروز چنین رفتار و برخوردی به قهقرا میروند نظیر آنچه برای کاراکتر پدر در فیلم اشباح رخ میدهد. آنها از فرد گرایی گریزاناند و یا اگر بنا به شرایط به چنین موقعیتی رسیدهاند همچنان با خاطرات گذشته زیست میکنند که نمونهی بارز آن مرور خاطرات نویسنده در درخت گلابیست. مهرجویی از ریسکپذیرترین کارگردانان سینمای ایران بود که هیچگاه از تجربه نهراسید حتی اگر ماحصل کار و نتیجه نهایی فیلمهایش به ویژه در دهه ۹۰ نتوانست انتظارات را برآورده کند. او حتی به تئاتر هم روی آورد و روند تجربهگریهایش را در نوشتن رمانهایی با ساختار و مضامین متفاوت نیز آزمود.
مهرجویی هیچ گاه متوقف نشد و با اینکه چند مورد از بهترین فیلمهایش توقیف شدند و یا در زمان مناسبش اکران نشدند اما او همواره به مسیرش ادامه داد و سعی کرد با فیلم ساختن در هر شرایطی، تلخی ناکامیها را با حلاوت ادامهی راه محو سازد و اکنون ما در غیاب یک استاد بزرگ راهی برایمان باقی نمانده ست جز کار کردن و حرکت رو به جلو.