سینماسینما، محمدرضا بیاتی*
نشستهای مطبوعاتی فیلمها معمولاً یکی از خبرسازترین جنبههای هر جشنواره، بخصوص در ایران، است؛ اما در سالهای اخیر این نشستها با تنشها یا جنجالهای نامتعارفی همراه بوده که -به گمانم- نیازمند بازنگری در برخی پیش فرضهای این گفتگوهای پرخاشگرانه است.
نکتهی اول؛ صرفنظر از برخی خبرنگاران که -بدلایل مختلف- عامدانه قصد جنجالسازی دارند بنظر میرسد یکی از عوامل اصلی تنش، تفاوتهای طبیعی بین فیلمسازان و منتقدان است! سازندگان یا خالقان یک اثر -اغلب- کمتر از منتقدان با مفاهیم نقد آشنا هستند یا دغدغهی تحلیل نقد هنری ندارند به این دلیل ساده که کار آنها این نیست و اساساً داشتنِ چنین دانشی برایآنها ضرورتی ندارد. بنابراین گاهی در مواجهه با برخی پرسشها، حتی در مواردی که یک اثرِ خوب را خلق کرده باشند، الزاماً شاید نتوانند تحلیلی عمیق یا دقیق از آن بدست بدهند، ضمن آنکه چه بسا این کار از نظر عاطفی برای خالق یک اثر وظیفهای دشوار و شکنجهآور باشد درست مثل پزشکی که وادار به کالبدشکافیِ خودش شود. در نتیجه، برخی از فیلمسازان ممکن است در این نشستها از واژههای غیردقیق استفاده کنند یا گاهی تحت فشارِ منتقدان از کوره در بروند؛ و از همه مهمتر آن که، چنین گفتگوهایی بیشتر متکی به قابلیت آنها در پاسخگویی شفاهی و توان حاضرجوابی است تا میزان آگاهی حقیقی فیلمساز و دیگر عوامل.
نکته دوم؛ نباید فراموش کرد که اینگونه نشستها بیشتر مناسب پاسخ و پرسشهای کوتاه دربارهی برخی نکات مرتبط با فرایند ساخت فیلمهاست و جای تحلیل مفصل آنها نیست. واکاوی و نقد آثار هنری نیازمند فضایی آرام و خلوتی متمرکز است تا امکان گفتگوی تَفَهُّمی یا مجادلهی همدلانه فراهم شود. از ترکیب ’مجادلهی همدلانه‘ استفاده کردم تا بین این نوع از همدلی با نوعی که در روانشناسی بکار میرود تمایز بگذارم هرچند هر دوی آنها از یک معنی میجوشند اما در دو گفتمان متفاوت، معانی مختلفی بخود میگیرند. در روانشناسی وقتی از همدلی حرف میزنیم، فارغ از جنبهی عاطفی، مقصودِ ما نوعی همسویی و توافق هم هست درحالی که در گفتگوی تَفَهُّمی که برگرفته از جامعهشناسی تفهمی (ماکس وِبِر) است مقصود همنظری نیست بلکه روشی است که میکوشد یک پدیده را از نقطهنظرِ کسانی که درگیر آن هستند(این جا فیلمساز) بفهمد تا به فهم دقیقتری برسد. در واقع رویکرد تفهمی یا فهم همدلانه از طریق یگانگی عاطفیِ فرضی و موقتی، کفش دیگری را می پوشد تا به درک بهتری از او برسد نه آنکه الزماً آن فیلم را تأیید کند و چشم بر ضعفها ببندد.
نکتهی سوم یک سوءتفاهم است. معمولاً در نظامهای دموکراتیک، نشستهای خبری مسئولان سیاسی یک تکلیف است و نمایندگان مستقیم و غیرمستقیم مردم بایستی پاسخگوی عملکردهای خود باشند چون قدرتی که دارند از سوی مردم به آنها تفویض شده است. اما بنظر میرسد این تلقی درست از نشستهای مسئولانه به نشستهای هنری، تعمیمی نادرست داده شده است، به این معنیکه باید توجه داشت محصول کار یک هنرمند یا تکنسین با هر ضعف و قوتی که دارد محصولی فردی است و برآمده از تفویض قدرت مردم نیست. یک اثری هنری را میتوان نفی و انکار کرد اما نمیتوان از خالق آن طلب ِ پاسخگویی داشت مگر در موارد مربوط به منابع عمومی یا پیامدها یا مسائل پیرامونیِ ساخت یک اثر.
*فیلمنامهنویس و فیلمساز