سینماسینما، ایلیا محمدینیا
کشتارگاه در پردازش داستانش ناتوان است
عباسی امینی در “کشتارگاه “از همان ابتدای فیلم با سکانسی هولناک مخاطب را درگیر اثرش می کند.اما در ادامه در پردازش چرایی این اتفاق دست بالایی ندارد. به همین جهت هم هست که مخاطب خیلی زود از فیلم خسته می شود. ورود داستانک هایی چون ورود بچه های هاشم و پیگیری هایی که از عبد نگهبان کشتارگاه می کنند آنقدر کشش ندارد که بتواند تا انتهای فیلم به عنوان دست آویزی منطقی و اثر گذار برای ادامه قصه استفاده شود در نتیجه سکانس های پایانی ورود برادر هاشم به ماجرای برادرش و حتی شکل انتقام جویی اسماء دختر هاشم چندان باورپذیری نداشته باشد.
مساله قاچاق ارز هم بیشتر از اینکه کمکی به پیشبرد داستان فیلم کند بر ابهامات آن اضافه می کند.
چرا مهندس به یک باره به امیر در امر قاچاق ارز با حجم بالا و گوسفند به عراق و بالعکس اعتماد می کند؟
چرا امیر مهندس را درگیر اتفاقات پایان فیلم می کند؟
مردن در آب مطهر فاقد پیچیدگی دراماتیک است
برادران محمودی در آخرین ساخته سینمایی خود داستانی عاشقانه رادر بطن یک مضمون ملتهب اجتماعی به تصویر کشیدند. فیلمساز در به تصویر کشیدن داستانش موفق عمل می کند و داستانش را بی هیچ پیچیدگی و لکنتی به تصویر می کشید با این همه فیلم از حد یک فیلم خوب تلویزیونی فراتر نمی رود. چرا که در فیلم درامی شکل نمی گیرد. گره افکنی و تعلیقی در فیلم شاهد نیستیم تا در پس آن تماشاگر شاهد گره گشایی آن باشد.
در شخصیت پردازی فیلم کاراکترها یا سیاهند یا سفید حد وسطی وجود ندارد.