سینماسینما، عزیزالله حاجی مشهدی
«عباس کیارستمی، یک گزارش»(۲۰۱۳ ) یکی دیگر از فیلمهای مستند «دکتر بهمن مقصودلو» منتقد فیلم، پژوهشگر، مدرّس سینما و مستندساز نام آشنایی است که در ادامه ی چند مستند شاخص و به یاد ماندنی خود در زمینهی چهره نگاری هنرمندان صاحب نامی چون: «اردشیر مُحصّص»، «احمد شاملو»، «احمد محمود»، «ایران درودی»، «بهرام بیضایی»، «نجف دریابندری» و … ساخته شده است. در طلیعهی فیلم، با نقل قولی از «ژان لوک گُدار» رو به رو میشویم که گفته است: «سینما با گریفیث شروع شد و با عباس کیارستمی تمام شد.» برای هر کسی که با کیارستمی و کارهایش آشنایی دارد، سخنی دلنشین است. هرچند در جایی دیگری، وقتی دیگر، زمانی که خبرنگاری نظر کیارستمی را دربارهی این گفتهی گُدار میپرسد، پاسخ میدهد که: «فکر نمیکنم این جمله را گدار گفته باشد. اگر در جایی آن را گفته در جایی دیگر (حرفش) را پس گرفت. درباره من گدار گفته: «فقط یکی از فیلمهای کیارستمی را دوست دارم» در یکی از اظهار نظرهای اخیرش هم گفت: «کیارستمی سینما را به جادهی غلطی بُرده است.» نقل این عبارتها در آغاز این نوشتار با این هدف بوده است که گفته شود، فیلم خوب و به طور کلی هر اثر هنری منسجم، حتی پس از چند دهه و چند سده هم میتواند ماندگار باشد. هرچند، بسیاری از آدمها، برای مثال، فیلمی را که در دو سه دههی پیش بسیار دوست داشتهاند، در بازبینیهای تازه ممکن است آن را چندان جذاب و دلپسند نیابند. با این همه به گمان من، کارخوب با ساختار هنری درست و سنجیده، زیبایی و جاذبهاش را برای همیشه حفظ میکند و تاریخ مصرف ندارد. به همین روی، فیلمی مثل «گزارش» حتی امروز، بعد از ۴۴ سال، هنوز هم میتواند همان تر و تازگی زمان ساخته شدنش را داشته باشد. به ویژه که بعد از گذشت بیش از چهار دهه، هنوز انگار در جامعهیی زندگی میکنیم که با وجود غرق شدن در مظاهر زندگی نوپدید و امروزی، آدمهایش با تفکر سنّتی زندگی میکنند. شاید به همین دلیل است که کُنشها و واکُنشهای شخصیتهای محوری حاضر در فیلم گزارش، امروز هم برای ما بسیار آشناست و چندان شگفت آور به نظر نمیرسد.
پیکرهی اصلی این مستند، به فیلم «گزارش» (۱۳۵۶) میپردازد، اما در کنار این اثر، به برخی از ویژگیهای دیگر آثار این کیارستمی نیز اشاره میشود. به ویژه که با تدوین موازی برخی نماها و بریدههایی کوتاه از صحنههای فیلمهای: «مثل یک عاشق» (۲۰۱۲)، «کپی برابر اصل» (۲۰۱۰)، «نان و کوچه» (۱۳۴۹)، «تجربه» (۱۳۵۱)، «مسافر» (۱۳۵۳)، «لباس برای عروسی» (۱۳۵۴) و … به عنوان پیوند دهندهی بخشهای مختلف فیلم مستند عباس کیارستمی، یک گزارش، گویی نگاهی کلّی به کارنامهی فیلمسازی این سینماگر صاحب سبک دارد. برای نشان دادن زمینههای مناسب رشد و بالندگی کیارستمی در فضای مساعدی چون «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» در سالهای پایانی دههی ۴۰ خورشیدی، از ساخت فیلم متفاوت و تجربه گرایانهی «نان و کوچه» سخن به میان میآید که در روند ساخته شدن آن -از شیوهی فیلمبرداری گرفته تا تدوین و آمادهسازیهای فنی فیلم- برای کیارستمی به راستی تجربهیی تازه به حساب میآمد. شیوهیی از فیلمسازی که صد البته بسیاری از عوامل فنی فیلم را نیز به شگفتی وا میداشت! تجربهیی به دور از فشارها و قید و بندهای فیلمهای تجاری و هنری خارج ازفضای کانون که برای کیارستمی تجربهیی ارزنده بود. تمرکز کیارستمی بر ساخت فیلمهای کوتاه داستانی با مضامین آموزشی در کانون، مانع آن نمیشد که برای نشان دادن نمونههایی از تاثیرگذاری بر زندگی کودکان ونوجوانان در دورهیی نزدیک به ۵ دههی پیش، فیلمی مثل «مسافر» به عنوان یک فیلم سفری وجادهیی، بسازد که در فصل پایانی تراژیک و درد انگیز آن –صحنهی بیدارشدن پسرک بعد از تمام شدن مسابقهی فوتبال- تلخیهایش را تا عمقِ جان بینندهی فیلم ته نشین میکند. در بخشهای فنی تولید فیلم نیز کیارستمی نوجوییهایی دارد که استفاده از همین خلاقیتها به فیلمهایش ویژگی خاصی میبخشد. برای مثال تجربهی ضبط صدای سر صحنه با هدف طبیعی جلوه دادن کار و حرکت به سمت واقع نمایی و تاکید بر وجه مستندگونهی اثر- حتی در آثار داستانی او- در آن سالها، برای بسیاری از عوامل فنی تولید فیلم تازگی داشت.
گاه در فیلمهای کیارستمی به نشانهها و نشانیهایی برمیخوریم که در واقعیت زندگی آدمهای اطراف او ریشه داشته است. برای مثال، با شناختی که از «امیرنادری» داشته است، در فیلم «تجربه» تصویری از کودکی او را در نقش شاگرد قهوهچی – همان کودکی که در صحنهیی پلهها را جارو میزند- در فیلم خود میگنجاند. ارجاعاتی که بیتردید برای سینما دوستان حرفهیی و صد البته نه برای مخاطب عام، شیرین و دلپسند است.
در پی حرفهای «آندروساریس» منتقد و نظریه پرداز معروف فیلم و سینما در مورد کیارستمی، عنوانبندی بسیار متفاوت فیلم گزارش با نمایی از حروف نگاری ساده و در اندازهی کوچک، عنوان فیلم گزارش و نامهای دیگر، یک به یک با کمک ماشین تحریر ساده و قدیمی بر پرده جان میگیرد….. کوروش افشارپناه، شهره آغداشلو.. و …..
فیلم گزارش به زندگی «فیروزکوهی» یک کارمند اداره دارایی میپردازد. در ابتدای فیلم او را به دلیل دریافت رشوه از کار معلّق میکنند و از همان جا مشکلات وی با همسرش آغازمیشود. با حضور فیلمبردار نوجویی چون «علیرضا زرین دست» در کنار کیارستمی، این فرصت مناسب پیش میآید تا ظرافتهای خاص موجود در فیلمنامه، به درستی به تصویر کشیده شود. به ویژه که از سوی کارگردان آزادی عمل مناسب در کار فیلمبرداری نیز به او داده میشود. تجربهی صدابرداری سر صحنه، به عنوان کاری کم سابقه در سینمای ایران، این بار نیز با استفاده از تمهیدات ساده اما خلاقانهیی ، به گونهیی جدّیتر در فیلم گزارش تکرار میشود و نتیجهی نهایی کار به فضاسازی مناسب فیلم در جهت مستند نمایی بسیار کمک میکند. استفاده از کوروش افشار پناه (در نقش فیروزکوهی) و شهرهی آغداشلو(در نقش اعظم) به عنوان بازیگران اصلی و کلیدی فیلم گزارش که در فیلم درخششی چشمگیر دارند را باید از اتفاقهای بسیار استثنایی در انتخاب بازیگران مناسب و منطبق با شخصیتهای فیلمنامه به حساب آورد. پیدا کردن خانهی مناسبی منطبق با شرایط زیستی شخصیتهای اصلی فیلم -یعنی یک کارمند میان مایه و زن جوانی که تنها یک بچهی کوچک دارد و کار هم نمیکند- با در نظر گرفتن همهی جزییاتی که برای نمایش واقعی فضای زندگی یک خانوادهی متوسط لازم بوده است، یکی دیگر از ظرافتهای کارگردانی کیارستمی است.
به نظر میرسد که لحظه به لحظهی صحنههای فیلم گزارش برای خود کیارستمی و آدمهای پیرامون او از جمله برای بازیگران فیلم گزارش، فضایی تجربه شده از یک درد مشترک بود. گزارش از انگشت شمار فیلمهای کیارستمی است که میکوشد تا در چهارچوب فیلمنامه حرکت کند و تا آن زمان، نخستین و جدّیترین فیلم بلند عباس کیارستمی در مقام کارگردان است.
در مستند کیارستمی، یک گزارش، برای پیشگیری از یکنواختی کار، بُرشهایی مناسب، از جریان ساخت و تولید گزارش فاصله میگیریم و به دیگر فیلمهای این کارگردان صاحب سبک مثل: «زنگ تفریح» (۱۳۵۱) و «همسرایان» (۱۳۶۱) و…. پرداخته میشود. به نظر میرسد که انتخاب این بخش از کارها با همهی لطفی که دارد، درست مثل پُر کردن هجاهای مکمل در ساختار واژگانی یک شعر کهنِ «موزون و مُقفّی» است که ردیف و قافیهی شعر را کامل کند.
کیارستمی در کمتر فیلمی با این درجه از صراحتِ کلام دربارهی مسایل و مشکلات خانوادگی و اجتماعی حرف زده است. فیلم در نگاه کلی، یک ملودرام خانوادگی – اجتماعی است که در لایههای پنهان خود در بر گیرندهی تلخیها و لحن بسیار اندوهگنانهیی است. گزارش، درست مثل دستکاری یک زخم کهنه، به اندازهیی تلخ است که خود کیارستمی جایی گفته است: «من حاضر نیستم به تنهایی بشینم و این فیلم رو خودم ببینم!» تنهایی دخترک سه چهار سالهی آقای فیروزکوهی در ماشین- در حال خوردن ساندویچ از نگاه پدرش در مغازهی مشروب فروشی – فضایی بسیار تلخ و در عین حال واقع نما را به تصویر کشیده است. استفاده از دوربین روی دست در یکی دیگر از صحنهی به یاد ماندنی فیلم –جایی که اعظم بعد از خرید چند کلاف کاموا در خیابان سرگردان دیده میشود- با نوعی حرکت دایرهوار دوربین، همه حس و حال کلافگی، سرگردانی اعظم و اوج تنشهای روانی او را شاهد هستیم. در فیلم با نمونههای زیادی از فضاهای پُرتنش و صحنههای دعواهای شدید زناشویی رو به رو میشویم که تصویری واقع نما از زندگی یک طبقهی متوسط با همهی مشکلات و گرفتاریهایشان را به عنوان بازتاب تناقضات یک جامعهی درحال گُذار، به خوبی به نمایش میگذارد. در واقع، مجموعهیی از مشکلات خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی درهم آمیخته وچنان شرایطی به وجود می آورد که اعظم را به مرز درماندگی و ناامیدی می کشاند. برخی از صحنههای فیلم، گاه آن چنان به فضای فیلم مستند- داستانی نزدیک میشود که به قول «آیدین آغداشلو» «گزارش، نوعی مستند زندگینامهیی است» و بی دلیل نیست که به گفتهی «فرخ غفاری» فیلم گزارش در مقایسه با کارهای سینمایی آن سالها، بسیار متفاوت و تحسین برانگیز بوده است.
در بخشهای دیگری از این مستند، بهمن مقصودلو به کارهایی چون: «پنج» (۲۰۰۳) و «شیرین» (۱۳۸۷) به عنوان دو کار شبه روشنفکرانه اشاره میکند که از قضا ۱۱۳ تن از بازیگران زن سینمای ایران (فهیمه راستکار، ثریا قاسمی، ژالهعلو، شهلا ریاحی، لیلا حاتمی، پوری بنایی، مهتاب کرامتی، گلشیفته فراهانی، رویانی نونهالی، نیکی کریمی، هدیه تهرانی و….. ژولیت بینوش بازیگر سینمای فرانسه) در آن حضور دارند و با ثبت واکنشهایی از چهرههای غمگین و متاثر آنها رو رو میشویم که صد البته این دو کار را باید فیلمهایی با مخاطب خاص به شمار آورد. در فصلهای پایانی این مستند نیز با اشارهیی گذرا به چند کار دیگر کیارستمی مثل: «باد ما را خواهد برد» ( ۱۳۷۸) با فضایی شکلگرا، «بلیت ها» (۲۰۰۵ ) در حال و هوایی شاعرانه با ضرباهنگی کُند و کشدار و «جاده ها» (۱۳۸۴) با نوعی تجربهگرایی در فرمهای زیباییشناسانه و همچنین با نمایش نماهایی از «خانهی دوست کجاست؟» (۱۳۶۵)، «زندگی و دیگر هیچ» (۱۳۷۰ )، «زیر درختان زیتون» (۱۳۷۲)، «کلوز آپ» (۱۳۶۸) و «طعم گیلاس» ( ۱۳۷۶)، دایرهی اشاره به فیلمهای کیارستمی کامل میشود.
فیلم ارزندهی «کیارستمی، یک گزارش»، اگرچه بر محور اصلی فیلم «گزارش» شکل گرفته است، اما مستندساز آشکارا میکوشد تا با اشارههای گذرا، پراکنده و اجمالی به دیگر آثار عباس کیارستمی به عنوان کارنامهی فیلمسازی وی نیز بپردازد که به نظر من با توجه به پُر رنگ بودن سهمِ فیلم «گزارش» در این مستند، چنین اثری میتوانست تنها به فراز و فرودهای تولید همین یک فیلم متفاوت بسنده کند و در مستند دیگری، با اشاره به همهی آثار کیارستمی – از فیلمهای کوتاه و آموزشی او در کانون گرفته تا دیگر فیلمهای سینمایی وی- تصویری جامعنگرانه از کارنامهی سینمایی این سینماگر صاحب سبک، ارایه دهد.