سینماسینما، محسن جعفری راد:
یکی از ویژگی های برجسته دلم می خواد ارجاعات مهمی است که بهمن فرمان آرا به فیلمهای قبلی اش داده است. از نویسنده بودن قهرمان داستان و وجود یک قفس با پرنده در خانه اش که فضای یک بوس کوچولو را تداعی می کند تا حضور دختری با نوزاد سر خیابان که به فیلم بوی کافور،عطر یاس اشاره دارد و از همه مهمتر تاکید بر به دنیا آوردن بچه که موقعیت های خانه ای روی آب را تداعی می کند.اما هوشمندی فرمان آرا اینجاست که این ارجاع دهی، کاملا با ایده پردازی های روایی همخوانی دارند.در واقع تحمیلی نیستند بلکه بسته به مقتضیات فضاسازی منجر به روابط بینامتنی می شوند.
مهمترین برگ برنده فیلمنامه ، ایده مرکزی جذاب و شوخی نویسی های سرشار از طعنه و کنایه به معضلات فرهنگی و سیاسی است. ایده نویسنده ای که در گوشش صدای آهنگ مناسب رقص می شوند به خودی خود جذاب است که فرمان آرا با نگاه استعاره ای و استفاده پاردوکسیکال از این ویژگی نویسنده،به نوعی با یک کمدی سیاه تضاد این سرخوشی و خیال پروری با موقعیت های تلخ و دلمرده زندگی روزمره را بازگو می کند.
مرگ اندیشی هم به عنوان موتیف مفهومی کارهای فرمان آرا در دلم می خواد امتداد پیدا می کند. از دوستان و همکاران نویسنده که مدام فوت می کنند تا روحیات خود نویسنده که مدام میان رویا و واقعیت،مرگ و زندگی معلق است.
بازی رضا کیانیان به خوبی مختصات چند وجهی نویسنده را بارور می کند. برخلاف بازی غلوشده کیانیان در کفشهایم کو،در دلم می خواد با رعایت قواعد زمان بندی حرکات برونگرایانه به خوبی فضاهای ابزورد و گاه فانتزی فیلم را رقم می زند.
البته فیلم ضعف هایی هم دارد. از جمله برخی اشارات داستان به معضلات اجتماعی که دمده جلوه می کند،اغراق در فصل رقص های دسته جمعی، ریتم و ضرباهنگی که میانه های داستان افت می کند و یا شخصیت پردازی الکن نیما و همسرش و پرداخت سطحی اعتیاد نیما، اما امتیازات روایی و ساختاری اش این ضعف ها را کمرنگ می کند. از جمله چند لحظه نبوغ آمیز که نشان می دهد فرمان آرا همچنان می تواند مخاطب را سر ذوق بیاورد.مثلا می توان به ایده بکر تاخیر در پاسخ دادن عروس اشاره کرد.انگار که به دلیل استفاده از قرص های مربوط به حاملگی،به بیماری تاخیر در حرف زدن دچار شده که تاویل های مختلفی می تواند داشته باشد.
در کل با استناد به امتیازات مثبتی که اشاره شد، تماشای دلم می خواد توصیه می شود. به خصوص از این جهت که برای فضاسازی کمیک به هیچ وجه به دام لودگی نمی افتد و شعور مخاطب را نسبتا دست بالا فرض می کند. فیلم سرخوشانه ای که در لایه های زیرین ، نگاه تلخ و ملال آوری به زندگی روزمره جامعه ایرانی دارد.