سینماسینما، جمال رهنمایی*
این نوشته حاوی بخشهایی از داستان سریال است
سریال ۴۸ قسمتی اوزارک ساخته کمپانی نتفلیکس ماجرای خانوادهای ۴ نفره است. وندی و مارتی برد پدر و مادر این خانواده در یک شب رویایی در استراحتگاه خانوادگی عمر ناوارو سرکرده یکی از باندهای تبهکار توزیع مواد مخدر تصمیم میگیرند که به پیشنهاد تمیز کردن پولهای کارتل پاسخ مثبت بدهند و پولهای کثیف فروش مواد مخدر را در کسب و کارهای قانونی کارسازی کنند. مارتی یا جیسون بیتمن که بازیگر نقش اول سریال و نویسنده و کارگردان این سریال چهار فصلی نیز هست یک مشاور مالی است. او با دقتی وسواس گونه میتواند ساعتها و روزها با اعداد سر و کله بزند و با نگاه کوتاهی به یک گزارش مالی از زیر و بم آن سر در بیاورد. همین ویژگی او به اضافه درستکاری و قابل اعتماد بودنش مورد توجه معاون رئیس کارتل واقع میشود و با شروع این همکاری ماجرای طولانی و پرفراز و نشیب این خانواده چهار نفری شروع میشود.
خانواده مارتی برای پولشویی به شهر کوچکی به نام اوزارک که در ساحل یک دریاچه زیبای دور افتاده قرار دارد نقل مکان میکنند تا بتوانند به قولی که به رئیس کارتل دادهاند عمل کرده و ۵۰ میلیون دلار پول فروش مواد مخدر کارتل را ظرف سه ماه به پول تمیز تبدیل کنند. اما برخلاف تصور اولیه آنها خروج از این چرخه دیگر برای آنها ممکن نمیشود و رفته رفته داستان به آنجا میرسد که ظرف مدت کوتاهی آنها خودشان را درون دریایی از جرایم غوطه ور میبینند.
این سریال داستان خانوادههای کارتل های توزیع کننده مواد مخدر در مکزیک نیز هست. مفهوم خانواده در گروههای مافیایی و تبهکار همواره مفهوم و ارزشی کارکردی برای این دارودستهها برخوردار بوده است.
رفته رفته در طول داستان متوجه میشویم که در این نقطه دور افتاده ایالت میسوری خانوادههایی بسیار قدیمی مشغول تولید و توزیع مواد مخدر و سرقتهای خرد هستند. خانواده اسنل و لنگمور از خلافکاران قدیمی و با سابقه این منطقه به سرعت با خانواده مارتی دارای اشتراک منافع و تضاد منافع میشوند و کار به انتقام قتل و خونریزی میرسد.
داستان به سراغ حکومت و دستگاههای امنیتی قضایی و سیاسی آمریکا نیز میرود. بوروکراسی تنظیم و اجرای قانون به عنوان یک مجموعه مرتبط یا به تعبیری خانواده حکومتیهای آمریکایی نیز درگیر در این داستان میشوند و پای مقامات عالی رتبه پلیس سناتورها و مقامات محلی و قضات به این ماجرا باز میشود.
گرچه ما در ابتدای سریال از راوی داستان میشنویم که میگوید این سریال درباره پول است و ما در این سریال با روایت دیگری از قصه پول آشنا خواهیم شد اما میتوان از زاویه دیگری یعنی سواستفاده از محیط خانواده برای کسب پول /قدرت نیز به ماجرا نگاه کرد.
ما خیلی زود با لایه های زیرین تمایلات انسانی قضات سیاستمداران پلیس و پدر مادرها و خرده کاسبها مواجه میشویم و میبینیم که چگونه توصیفهای شیرین و دلچسب از خانواده میتوانند دستاویز و پوششی برای تمایلات شریرانه انسانی تبدیل شوند و یا به تعبیری دیگر چقدر مفهوم خانواده میتواند چند بعدی و حتی متضاد باشد.
تکرار واژه خانواده در بخشهای مختلف داستان به اندازهای زیاد است که به نظر میرسد بیشتر مراد نویسنده و سازنده سریال این بوده که نشان دهد چگونه این واژه میتواند به جای آنکه توصیف کننده محیط امنی برای رشد و توسعه افراد باشد دستاویزی برای انسان برای دستیابی به قدرت بیپایان و حرصی سیری ناپذیر برای کسب منابعی باشد که در کودکی از از او دریغ شده است.
سریال در جایی تمام میشود که نزدیکترین و قابل اعتمادترین دوستان به دشمنان و قاتلان هم بدل شدهاند. در حالی که وندی توانسته با همین فعالت ها بنیادی خیریه برای کمک به معتادان راه اندازی کند تا بتواند به معتادانی مانند برادرش زندگی دوباره ببخشد.
در جای دیگری از سریال میبینیم که اف بی آی نیز یکی از سهامداران این شرکت سهامی تبهکاری است و ماموری که زیادتر از حد تحمل سازمان قصد پیگیری مجرمان را دارد توسط روسای بالادستی کنار گذاشته میشود چرا که اف بی آی نیز روی پولهای گزافی که از باندهای تبهکار مصادره میکند برای مصارف سازمانی خود حساب کرده است.
تیر خلاص داستان را پسر کوچک خانواده یعنی جوانا شلیک می کند. او که یکی از اصلی ترین قربانیان این رویکرد خانواده برد است و همه دوستانش در اثر اقدامات تبهکارانه خانوادهاش و شرکای تجاری آنها زیر خاک رفته اند با این خانواده که حالا به معنای واقعی کلمه یک خانواده مافیایی و تبهکار شده همسو میشود و به زندگی کارگاه خصوصی کنجکاوی که حالا موی دماغ خانواده شده پایان میدهد.
خانواده به عنوان یک محیط امن تغذیه کننده و نسبتاً پایدار نقشی بسیار مهم و کاربردی در شکلگیری جامعه و فرهنگ و زندگی دارد اما این فقط نصف داستان است. نیمه دیگر داستان محیط مسموم و آسیب زایی است که کودکان مجبور به زندگی و اطاعت از قوانین ضد انسانی و ضد اخلاقی آن هستند و چارهای جز همسویی و اطاعت در آن ندارند.
صحبت کردن درباره این بخش از ویژگیهای خانواده به دلیل جایگاه محترم و مقدسی که برای آن تعریف کردهایم چندان آسان نیست و معمولاً مورد اعتراض و حتی نادیده گرفته شدن قرار میگیرد.
اما داستان سریال اوزارک با لطافت و درعین حال امانت داری بدون آنکه دست به افشاگریهای بیرویه یا نصیحتهای گل درشت و کلیشهای بزند توانسته مسیر اضمحلال انحطاط و سوءاستفاده از این واژگان و فضاهای مورد احترام را به خوبی به تصویر بکشد.
وایت که پسر یک پدر خلافکار است به ادبیات و مطالعه علاقمند است اما در نهایت میراث خانواده لنگمور او را در کنار زنی روانی و خلافکار مینشاند که سرنوشتی مرگبار را برای او رقم میزند.
روث نیز که با همه وجود تلاش دارد تا عموزادهها را به دانشگاه بفرستد و آنها را از مسیر خلاف دور کند درست همان زمان که توانسته سابقه خرده جرائم تبهکاری خودش را که با اجبار پدرش انجام میشده پاک کند به سرنوشت مرگبار وایت دچار میشود.
جوانا که دغدغههای علمی و محیط زیستی دارد در همین محیط به ظاهر قانونمند و منضبط خانواده برد تبدیل به خلافکار قهاری میشود که حتی بهتر از پدرش میتواند حسابهای مالیاتی را دور بزند و به صورت ناشناس در فضاهای مجازی پولشویی کند و در تبهکاری روی دست خانواده خود بلند شده است.
سریال اوزارک توانسته است تصویر واقعیتری از دنیای قدرت و پول و خانواده در پیش چشمان ما ایجاد کند. قصد و نیات پنهان و ناخودآگاه انسان میتواند کارکردی فراتر از حد و مرزهای قابل تصور او داشته باشد.
قسمت هشتم از فصل سوم که به داستان زندگی دایی خانواده یعنی بن پرداخته یکی از تلخترین و در همان حال دقیقترین بخشهای سریال است. برادر کوچک وندی که از بیماری روانی اختلال شخصیت مرزی رنج میبرد از کودکی فضای جنون را تجربه کرده است. او با پدری سخت گیر و الکلی زندگی کرده که مادر خانواده را فراری داده است. او مدتها در بیمارستانهای روانی بستری بوده است. بن در حالی که با اعمال نفوذ نامزدش از بیمارستان روانی مرخص شده در گفتگویی با راننده تاکسی که اصلاً به حرفهای او گوش نمیدهد داستان زندگی خودش و فضاهای ذهنی و روانی بیمارگون خود را توصیف میکند. بی عدالتی ها و رنجهایی که او در محیط خانواده تحمل کرده از او شخصیتی اسکیزوفرنیک ساخته که حالا او را به فردی مدافع حقیقت و در واقع مدافع کودکی از رفته خودش تبدیل کرده است. بن نیز یکی از قربانیان جاه طلبیهای خواهر بزرگش میشود و چون از همه بی شیله پیله تر است در مدت کوتاهی به قتل میرسد.
سریال اوزارک داستانی غمگین ولی نزدیک به واقعیت روزمره خانواده های تبهکار دارد که از محیط امن خانواده که بایستی محیطی سالم برای رشد فرزندانی بهتر و یا ساختار جامعهای برای پرورش افراد بهتری باشد برای برآورده ساختن امیال سیاه و تبهکارانه خود سوء استفاده میکنند.
*روانشناس تحلیلی