سینماسینما، حسین سلطان محمدی:
اکران فعلی سینماهایمان دچار مشکل است و بخش قابل توجهی از این اشکالات به کسانی بر می گردد که مسئولیتی در این حوزه دارند. حرف نخست همه این است که تماشاگر کاهش یافته و باید در این زمینه فکری کرد. پیشتر در یادداشت هایی به مواردی جدید و قابل استفاده برای رونق دهی به اکران و حضور تماشاگران در سالن های سینما اشاره کرده بودم. توقعی هم نداشتم که اجرایی شود اما نکات جدیدتری در این روزها به وقوع پیوسته که نسبت به آنها باید انگشت حیرت به دندان گزید.
گفته اند مقرر کرده ایم که هر سرگروه سینمایی در سال، یک فیلم کودک نشان دهد. عجب! مهرماه که مدارس باز شد، آمار ۱۴ تا ۱۵ میلیون دانش آموز را برایمان اعلام کردند. برای ۱۵ میلیون نفری که دست کم با یک پدر و مادر همراه، می شوند ۴۵ میلیون یعنی حدود نیمی از جمعیت فعلی، هر سرگروه سالی یک فیلم؟ خیلی اسراف نکرده اید؟ چه برداشتی از این تعداد بالقوه تماشاگر در سراسر ایران داشته اید که چنین تصمیم خارق العاده ای اتخاذ کرده اید؟ واقعا فکر کرده اید که بقیه فیلمهای در حال اکران را باید بدون این تعداد تماشاگر، به نمایش گذاشت و گذاشته اید؟ بیشتر سالن های بخصوص مدرن امروزی کشور یا دست کم تهران، متعلق به تهیه کنندگان است. خب، چرا فیلم کودک نمی سازید؟ حالا که نمی سازید، چرا برای این تماشاگر بالقوه از آثار ساخته شده پیشین مایه نمی گذارید؟ چند سال پیش تجربه طرح «زنگ سینما» در پردیس های سینمایی مؤسسه تصویر شهر را داشتیم که ۹ ماه سال تحصیلی را پوشش می داد و البته به نام های مختلف در سال های بعد، از سوی نهادهای دیگر تکرار کوتاه مدتی داشت، گاهی در جشنواره فیلم فجر برای ده روز و گاهی به مناسبتی دیگر برای نمایش فیلم های جشنواره عمار. در این طرح، آثار جذاب و متنوعی از فیلم های کودک و نوجوان مان از سال های مختلف تا آثار جدید، طی جدولی به مدارس معرفی و برای سئانس های صبح پردیس های سینمایی درخواست رزرو با کمترین هزینه می شد و مدارس، دانش آموزان را به سالن ها می آوردند. الان برای همان ۱۴ میلیون و خورده ای دانش آموز، چرا چنین قابلیتی تکرار نمی شود؟ ما نخواستیم مانند قدیم گروه سینمایی کودک و نوجوان تعبیه کنید، گروهی که بعضا آرم های آن بر سر در بعضی سالن های تقریبا متروکه هنوز دیده می شود. اما می توان سالن ها را تا ساعت ۱۵ یا ۱۶، با این روش فعال کرد. در این روزها چند اثر از تولیدات سینمایی قدیم کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را به مدت یک هفته و هر کدام در یک نوبت، در موزه سینما به نمایش گذاشته اند. بعضی از آثار آن جدول مانند «سازدهنی» یا «عمو سیبیلو» برای بچه های دنیای مدرن امروز با ویژگی سرعت و شتاب، هنوز جذابیت دارد. از این نوع آثار باز هم در محصولات چهل سال اخیر داریم. دست کم مسئولان اکران یا صاحبان سالن ها، باید به تغییر نسل ها باور داشته باشند و بدانند که می توان آثار جذاب سالها پیش را برای نسل های فعلی بچه های مان نشان داد و نباید به غرغرهای بی مورد بعضی صاحبان قلم و اعتراض به نمایش تکراری این آثار توجه کنند. شما که باور دارید که این بچه ها، چه فیلم خودشان را نشان دهید یا نه، در سالن ها و زمان نمایش هر فیلمی هستند حتی اگر متظاهرانه بگوییم که ۱۲+ است یا ۱۵+. شاهد مثالم، همین تصاویر نمایش های مردمی است که مردم با کودک خود در سالن ها حضور دارند و تصویری با چهره محبوب خود به ثبت رسانده اند. پس اصولی تر به آنان بیندیشید.
اما در تکمله این متن، به گروه تعیین درجه بندی فیلمها بگویم که کمی از فاز و فانتزی «تصاویر خشن» و …، دور شوید. نیاز مخاطب و واقعیات تاریخی و مانند آن و شرایط زیست جامعه خودتان را درنظر بگیرید و آن را مسلخ پرهیز از خشونت، قربانی نکنید. کاری به «درخونگاه» و «شاه کش» و مانند آن ندارم. اما شما برای «رد خون» درجه بندی ۱۲+ داده اید که چه بشود؟ مثلا قلع و قمع تاریخی دشمن بعثی و مزدوران آنان در عملیات مرصاد را به بهانه خشونت، از چشم تماشاگر دور کنید؟ ما سالهاست از حماسه عاشورا و مانند آن تا اکنون دوران مدرنیته، وقایع رخ داده در آن زمان را برای همه سنین بیان می کنیم و در نوحه ها و سخنان و تعزیه ها و شبیه سازی ها، به وضوح به همه مردم از کوچک تا بزرگ، تصویرسازی می کنیم. با یادآوری و نهادینه کردن همین روایات در وجودمان بود که در جنگ هشت ساله و سایر نبردهایی که جبهه مقاومت در آن حضور دارد، حاضر شده و به پیش رفته ایم. آن گاه شما به استناد واژه خشونت، به مردم می گویید اینها را به فرزندان خود یادآوری نکنید؟ با این استدلال، از سال دیگر تمام مراسم عزاداری برای شهدای کربلا را تعطیل کنید چون پیاپی گفته می شود «رأس حسین(ع) بر سر نیزه است! و …» یا برای مثال مراسم شیرخوارگان حسینی را تعطیل کنید و مانند آن. ما همیشه مدعی بودیم که در همین مجالس حسینی، اشک مادران مان بر صورت کودکان ما چکیده و در وجود ما نقش بسته و با زنده نگهداشتن مصیبت و تجسم و بیان آن وقایع، سالها و سالها، هویت انسانی مان را زنده نگه داشته ایم و دست کم در دنیای مدرن امروزی، انقلاب و نظام جدیدمان را حفظ و تثبیت کرده ایم. شهدای انقلاب و جنگ و تا اکنون که شهدای مدافع حرم و مانند آن را تجربه می کنیم، برمبنای آموخته های مان از حماسه کربلا به مبارزه با دشمن عقیدتی خود رفته اند. ما در فرهنگ دینی، خشونت و عطوفت را با هم به فرزندان مان و آنان به فرزندان خود و تا ابد تاریخ، منتقل کرده و می کنیم و خواهیم کرد. اکنون هم امیدوارم عدد ۱۲+ برای فیلم «رد خون» متأثر از جوسازی های سیاسی نمایانه درباره وقایع سال ۶۷ نبوده باشد که تا مدتها بعد آن رویداد، در خانه رزمندگان حاضر در عملیات مرصاد، نامه های تهدیدآمیز می فرستادند، که اگر چنین باشد، نشانه ای از مرعوبیت دربرابر فضای مجازی و دوری از فضای واقعی است، یعنی همان برداشت غلط و در ادامه، محاسبه غلط.