سینماسینما، آرش عنایتی
در روزگار همهگیری ویروس اُمیکرون، میبایست با میکروسکوپ در پی میکرونی خلاقیت در آثار سینمایی بود! پیشتر با دیدن دو فیلم قبلی عباس میرزایی فکر میکردم سینما نمیشناسد اکنون مطمئنم چیزی از فوتبال هم نمیداند. نمیگویم و نمینویسم که برای ساخت فیلمی دربارهی یک فوتبالیست، اطلاعاتی لازم است در حد دانشِ جلالی و چراغپور اما کافی بود، یک بار مسابقهی فوتبال میان «ذوالفقار کاشان» و «یزد لوله» (هر دو از تیمهای دسته سه) را میدید، برنامهی نود و حتی میثاقی را به یاد میآورد تا فیلمش، سر و شکل بهتری میداشت و کاراکترهایش موجهتر میبودند. اما ظاهراً تنها مواجههاش با فوتبال، گذشتن از کنار تلویزیون هنگام پخش انیمیشن «فوتبالیستها» بوده. این شده که بازیکنان مدافع، چهارتا چهارتا در ردیف هم به سمت بازیکن پا به توپ حمله میکنند، مربیانش ابرو در هم میکشند و بسان همتایان هندیشان فریاد میزنند. در ادامهی بازی و بازسازِی تصویریِ خاطرات نوجوانی، کمی رقص و آواز و به هم زدن کافه نیاز بود که از اولی کیلو کیلو و در اقدامی به روز شده، از دومی به معرکهگیری در فستفود بسنده شده است. این وسط دست و پایی هم زدهاند تا نبود فیلمنامه و از دست رفتن راکورد نماها و بازیهای بد را با لغزاندن صدا بر تصاویر ثابت، جبران کنند اما زمانیکه، نمایِ بالا بردن جام توسط بِیروی نوجوان به نمای بیرون آمدن عمویش از توالت -همراه با صدای کشیدن سیفون- برش میخورد، میشود فهمید که تدوین و کارچرخانی مشترک، چه ماحصلی برای سینما دارد.
پ.ن: «کارچرخان» ترجمهی فارسی واژهای است که هندیها برای واژهی director به کار میبرند.