سینماسینما، محسن جعفریراد
۱-فیلم جاه طلبانه تومان ساخته مرتضی فرشباف ، در تمام ابعاد نشان از جسارت مثالزدنی کارگردانش دارد، از فرم بصری معنازا که فیلمبردارش (مرتضی نجفی) به حق، سیمرغ جشنواره را دریافت کرد تا بازیگران نقش اصلی و مکمل که به ناحق جایزه نگرفتند و حداقل می توانستند به میر سعید مولویان و یا مجتبی پیرزاده یک دیپلم افتخار بدهند چرا که به معنی دقیق کلمه، نقش را زندگی کرده اند. حالا دیگر باید منتظر یک شاهکار از مرتضی فرشباف بمانیم.
۲- محمد کارت پله پله حرکت کرده، آهسته و پیوسته، از بختک تا آوانتاڑ و بچهخور و حالا با شنای پروانه استعداد و توانایی اش را اثبات می کند. شنای پروانه، فیلمی با رویکردی روشنگرانه و جامعه شناختی است که حتی به راحتی می توان در دانشگاه ها اکران شود و ابعاد مختلف آن مورد بررسی قرار گیرد چرا که چشمان فیلمساز، چشمان یک هنرمند دلسوز و در عین حال تیزبین و دغدغهمند است و باید از این چشمها مراقبت کند. یک افتتاحیه کوبنده، داستانی که نقاط اوج و فرود حساب شده ای دارد، از اجرای صحنه های شلوغ و دعواهای فیزیکی به خوبی برآمده، به راحتی می شد به مجموعه بازیگرانش سیمرغ داد، به خصوص جواد عزتی که فریادها و نجواهایش تکاندهنده است و بایستی جایزه می گرفت. کارت نشان می دهد که اهل ادا و اطوار هم نسلانش نیست و داستانی را تعریف می کند که آدمهایش را می شناسد. امیدواریم این سیر پیشرفت در کارنامه اش ادامه داشته باشد.
۳-قصیده گاو سفید یک فیلم دغدغهمند در پرداخت زندگی روزمره انسانهایی بی پناه و اسیر قانون های اشتباه است و صناعی ها با کارگردانی صمیمی و به اندازه، توانسته دغدغه هایش را عینیت ببخشد. از بازی روان مریم مقدم که چند نوع احساس را توانسته منتقل کند تا رویکرد کارگردان به قصاص که با نگاهی جامعه شناسانه، طرح پرسش می کند. حرکات دوربین هم کاملا مهندسی شده است. از تاکید بر گاوی که وسط قاب قرار گرفته که نگاه استعاری را منتقل می کند تا حرکات چرخشی دوربین که اوجش هنگام آگاهی مینا (مقدم) از راز ماجراست.
.
۴- بی صدا حلزون ایده بکری دارد و شاید برای اولین بار به این شکل پرداخته شده است. زن و مردی ناشنوا و ناگویا که با خودخواهی و تمامیت خواهی هر کدام می خواهند حرف خود را به کرسی بنشانند. کارگردانی شسته و رفته و ریتم و ضرباهنگ مناسب، برگ برنده کار است و اگر فیلم در بخش سودای سیمرغ بود، حداقل هانیه توسلی کاندید سیمرغ می شد. دزفولی زاده گام اول را در سینمای حرفه ای محکم برداشته است. فیلم در زیر ساخت جامعه افسارگسیخته کنونی را به خوبی نشان می دهد و جاهایی هم از نگاهی سمبلیک بهره برده، از یک شهربازی که نگهبانش، چیزی برای از دست دادن ندارد و با همه سر ناسازگاری دارد تا آتلیه عکاسی که غرق در آب می شود و اینها کنار هم پازل معنایی خوبی را تشکیل می دهند. از منظر نشانه شناسی، دزفولی زاده، ظریف کار کرده، مثلا نوع شغلهایی که برای شخصیت ها انتخاب کرده یا صحنه ای از فیلم که گفته می شود برخی ناشنوایان تمایلی به وارد شدن در زندگی عادی و در واقع «شنوا شدن» ندارند که برداشت های خاص خودش را می تواند داشته باشد که البته از دید خیلی ها، این ریزه کاری ها، مهجور ماند.
۵- در زمانه ای که اغلب فیلم ها با رویکردی رئالیستی به سمت جنوب شهر رژه می روند! در فیلم پوست انتخاب یک داستان فولکلور از طرف برادران ارک تحسین برانگیز است. ترکیب جادویی سایه روشن ها و موسیقی دلهره آور به خوبی نشان می دهد که می شود با تنوع ژانر حق انتخاب بهتر و بیشتری برای مخاطب در نظر گرفت. چه خوب که سیمرغ هنر و تجربه به این فیلم تعلق گرفت چون به معنی دقیق کلمه ،جسور و تجربه گرا ساخته شده است.
۶- آتابای به عنوان فیلمی از نیکی کریمی در نگاه اول غافلگیرکننده است. فرم بصری و شنیداری مسحور کننده (موسیقی حسین علیزاده خیلی خوب به کار گرفته شده)، بازی های جذاب که اوجش را در خلوت طولانی آتابای و دوستش (هادی حجازی فر و جواد عزتی) دور از شهر شاهدیم که از رفاقت گذشته خود می گویند و می نالند و شوخی می کنند و … معلوم نیست چرا فیلم از سوی داوران مهجور واقع شد. کمتر پیش می آید عزتی نقش یک عاشق پاکباخته منزوی با چشمانی که همزمان برق می زنند و همزمان گریه می کنند را بازی کند و باید حداقل یک دیپلم افتخار می گرفت.
۷- فیلم تعارض، ایده بکری و کمتر پرداخت شده ای دارد که به خودی خود تحسین برانگیز است. ایده ای که از لحاظ اجرا نیز دشوار است و نشان می دهد محمدرضا لطفی نخواسته سوار بر موج چند سال اخیر سینمای ایران حرکت کند- موج فیلم هایی که کپی دسته چندم از کارهای اصغر فرهادی و سعید روستایی هستند- و بیشتر جهان بینی خودش را از طریق مدیوم سینما به شکل اورجینالی سعی کرده منتقل کند. زوجی که طلاق عاطفی دارند و زندگی روزمره مرد داستان از طریق دوربین های مداربسته متنوعی که در خانه کار گذاشته شده، روایت می شود. یک فرم بصری به شدت مهندسی شده، ریتم و ضرباهنگی که با فراز و فرود داستان همخوانی دارد، بازی طبق معمول خوب رضا بهبودی در کنار مفاهیمی که فیلم می خواهد منتقل کند، از جمله مخدوش شدن تنهایی و حریم خصوصی و … نشان می دهد که لطفی برای فیلم اولش نمره خوبی می گیرد. اشکالی اگر هست به فیلمنامه برمی گردد که چند حفره بزرگ دارد اما از نظر اجرایی به عنوان یک فیلم اول، قابل ستایش است و می توان مشتاق کار بعدی کارگردانش ماند.