سینماسینما، سام بهشتی:
اگر احساسات کنار باشد، با یک نگاه منطقی به کلیت ابوقریب، می توان گفت صرفا یک فیلم خوش ریتم است و اتفاق ویژه ای نیست، بهرام توکلی جنس فیلمسازی اش در این فیلم متفاوت است، چون تغییر ژانر برایش حائز اهمیت بوده و در فیلم تازه اش هم تلاش می کند، با خلق میزانسن های متفاوت این تغییر لحن اش را نشان دهد، اما این جنس از فٌرم برای یک کارگردان تجربه گرا، نمی تواند تاثیر گذاری چندانی داشته باشد، این شاعرانگی و طراوت که در لحن وجود دارد و منقلب شدن مخاطب، صرفا به خاطر التهاب مضمون و قصه تلخی ای که روایت می شود خواهد بود نه چیز دیگری،حمید خضوعی ابیانه فیلمبرداری اش درخشان است، اما این دوربین روی دست بیش از حد و زجرآور، در خدمت لحن و محتوای اثر نیست و آزار می دهد، بزرگترین نقطه قوت فیلم فیلمبرداری و حضور فیلمبرداربا تجربه اش است، اما بدترین نقطه ضعف هم دوربین روی دست بیش از حد و میزانسن های کارگردان است، ابو قریب پر از جزئیات و خرده قصه های ملتهب از دل جنگ است، قصه اش راحت تعریف می شود، ادعایی در بیان روایتش ندارد، امیر جدیدی و حمید آذرنگ حضور نظام مندی در مقام بازیگر دارند و بازی های خوب و درستی از خود ارائه می دهند، اما با همه این وجوه مثبت، بزرگترین لطمه اش را از ادبیاتِ کارگردان و فٌرم روایی برای بیان قصه اش می خورد، اگر این دوربین روی دست ها بی اندازه، در زمان التهاب قصه استفاده می شد، با یک اثر دیگر مواجه بودیم که از نسخه فعلی با ارزش تر بود. نه بهرام توکلی، کریستوفر نولان، نه ابو قریب همانند دانکرک است، فیلم تازه توکلی، ی فیلم ساده و پر از شاعرانگی در لحظه است و نمی توان گفت شاهکار بی بدیل در سینمای جنگ است، با توجه به بضاعت موجود سینمای ایران و با درایت یک تهیه کننده با سلیقه جلوی دوربین رفته است.