سینماسینما، اردوان زینی سوق:فیلم با عبور از یک جاده قدیمی به خانه ای در دل و بالای شهر آغاز میشود.
نام فیلم و نوع شروع فیلم، تماشاگر را به یک سفر دعوت می کند. سفری پنجاه ساله که در دوماه جامعه شناسی می شود. هر چه فیلم جلوتر می رود، فاصله بین فیلمنامه و کارگردانی بیشتر میشود. نام نویسنده و کارگردان در تیتراژ فیلم خانم منیژه حکمت است. نام ایشان کافی است که تماشاگر را به دیدن یک درام اجتماعی خوب، ترغیب کند. فیلمنامه نشان از یک اندیشه و پژوهش جامعه شناسانه دارد که با مهارت و ریزبینی به همه جوانب فیلمنامه با ژانر اجتماعی پرداخته است.
فاصله بین پرداخت و کارگردانی فیلمنامه، یک نفر بودن این دو را دچار شبهه می کند.
شاید فاصله زمانی بین نوشتن و تولید جاده قدیم، کارگردان را از ریزبینی جامعه شناسی اثر دور کرده است.
به فیلم باید این گونه پرداخت، موضوع خوبی که قرار بربیان و نمایش آن بود و چگونگی پرداخت آن سوژه خوب.
در جاهایی که برداشت صحیح و درست از فیلمنامه، روی پرده سینما است، جذابیت یک درام اجتماعی متناسب با اسامی تیتراژ فیلم درک و حس می شود.
فیلم با مهمانی یک جشن سنتی ایرانی شروع می شود و درآن تمرکز بر موقعیت یک خانواده سنتی ایرانی به خوبی دیده می شود، نماهایی تاکیدی بر بزرگان خانواده و خدمتکار مردی که مختص خانواده های ایران قدیم است و به درستی، تصمیم گیری توسط بزرگ و پدربزرگ خانواده نمایش داده می شود. با اولین کنش دراماتیکبا ورود چالش مختص جامعه مدرن و امروزی ایرانی، بر خانواده ای به ظاهر پایبند به سنت_ به قول پدربزرگ، بند آب دادن،_فیلم شروع می شود. پدربزرگ فیلم در سکانس های ابتدایی فیلم، فردی دانا، با تجربه و نقطه پایان تصمیم گیری های خانواده، نشان داده می شود و با جلو رفتن فیلم، این نقش کمرنگ و کمرنگتر می شود، در پایان تصویری از پدربزرگ دیده نمی شود و حضورش در فیلم، تبدیل به صداهایی می شود که دیگر، کسی حاضر به شنیدنشان نیست. این نمونه ای از فاصله بین کارگردانی و نویسندگی اثر است. حذف و نادیده گرفتن پدربزرگ و عدم تاثیر گذاری ایشان در آینده ، صحیح است، ولی چگونگی نشان دادن این حذف شدن، با منطق فیلمنامه هم خوانی ندارد. نسل قدیم، نسل میانی و نسل جدید ایرانی و نوع برخورد این نسلها در موقعیت های یکسان، پیش برنده فیلم است. فیلم با محوریت مینو، بازیگر نقش مادر فیلم پیش می رود. اوتلاش می کند، همه چیز سر جایی که باید قرار گیرد، هر چند که خود در جایگاه واقعی اش نیست. زن زیبایی که به عنوان همسر دوم وارد خانواده شده است، که در روند فیلمنامه، منطق این جایگاه قابل قبول است. بهره گیری از اکساسوار و خدمتکار مرد_علاوه بر نمایش یک فرهنگ سنتی_ در خدمت نقش اصلاحگر زن محوری داستان است.
بازی مهتاب کرامتی در این نقش می توانست، موقعیتی درخشان در بازیگری، برایش رقم بزند. اما با عدم تداوم و پیوستگی حس و چند پارگی بازی، این موقعیت را از خود سلب نمود، به گونه ای که در نیمه دوم فیلم، محوریت از ایشان به سمت بازیگر پدر فیلم تغییر می یابد.
ایجاد فضایی سرشار از استرس و انتظار تنشی جدید، توسط کارگردان و تاکید بر انتظار هر اتفاق ناخوشایند جدیدی، مانند پلان های حضور مهتاب کرامتی در ارتفاع و بالکن خانه، رنجش تماشاگر را در فاصله گیری از پرداخت ساده و منطقی فیلمنامه به همراه دارد.
در پرداخت به فیلم جاده قدیم، بازی خوب و بجای آتیلا پسیانی که در واقع پلی بین سنت و مدرنیته است، قابل تامل است. اگر وقفه و فاصله بین فیلمبرداری سکانس های فیلم( به حدس و گمان بنده) مانع از ارائه بازی یکدست و تأثیر گذار مهتاب کرامتی شده، ولی درک صحیح آتیلا پسیانی از فیلمنامه و موقعیتی که در آن قرار دارد، از نقاط قوت فیلم و بازیگری ایشان است.
منیژه حکمت در جاده قدیم نشان داد، جاهایی را که محدودیت درنمایش داشته و به اصطلاح ممیزی را پیش بینی کرده، بهتر از سایر بخش ها به تصویر کشید. جاهایی که خلاصه وار اشاره ای کرد و از نشانه ها برای تحریک ذهن تماشاگر بهره برد، موفق تر بود. مانند سکانس خانه مادربزرگ و بهره گیری از ایده ها و خاطرات مهران، در تغییر و قدرت گرفتن دوباره بازیگر زن.
جاهایی که نیاز به تاکید در فیلمنامه برای پرورش نقش بازیگران حس می شد، کارگردان به راحتی از کنارش می گذشت و پلان هایی که به فیلمنامه نمی چسبید، با تاکید کارگردان، مانع یک دست شدن فیلم شده است. اشاره می کنم به سکانس صحبت کردن پدر و دختر در خصوص لباس های قدیمی مادر که توسط زورگیر پاره شده است و درخواست پدر مبنی بر قائم کردن و دور از چشمان مادربزرگ قراردادن انها و نه انداختن در سطل اشغال. این به خوبی با شخصیت بازیگر پدر همخوانی داشت، ولی چگونگی این نمایش جای تامل است.
در فیلم جای سؤالی باقی است؛ وقتی زورگیر بی همه چیز که اگر ارتباط آن با شخص وام گیرنده و اختلاس گر اینده، مشخص نمی شد و در هاله ای از ابهام باقی می ماند، میتوانست جذابیت بیشتری برای تماشاگر داشته باشد، با چه منطقی، همه پول، گردبند و لوازم زن را دزدیده، ولی انگشتر طلای عروسی زن همچنان و بعد از زورگیری روی انگشت بازیگر هست.
پلان پایانی فیلم و اظهارات نهایی بازیگر زن در مورد زورگیر، اجازه تفکر و درگیری ذهنی تماشاگر را با قصه داستان از تماشاگر سلب کرده و هدف فیلمنامه در درک و تحلیل بیشتر جامعه و هنجارهای اجتماعی توسط تماشاگر را کمرنگ کرد.
فیلم جاده قدیم، فیلمی قابل احترام و جسور است که تنها همین جسارت فیلمساز کافی است تا تماشاگر را به سالن های سینما بکشاند.