سینماسینما، محمد تقیزاده
نخستین روز جشنواره فیلم فجر با نمایش سه فیلم؛ سه کام حبس به کارگردانی سامان سالور، قصیده گاوسفید به کارگردانی بهتاش صناعی ها و عامه پسند ساخته سهیل بیرقی کار خود را آغاز کرد. هرسه فیلمساز روز نخست جشنواره از نسل جدید سینماگران ایران به شمار میآیند و نقطه اشتراک هر سه نفر این بود که در کارنامه فیلمسازی خود سه یا چهار فیلم کارگردانی کرده اند. شباهت دیگر آثار روز اول ۳۸ مین دوره جشنواره فیلم فجر، محوریت و تشخص زنان در آثار فیلمسازان جوان این دوره است که خود نشان از جسارت و شجاعت این نسل نو ظهور و جویای نام در میان بزرگان هنر هفتم دارد.
در ادامه به طور مختصر به تحلیل این سه فیلم پرداخته شده به طوری که سعی شده داستان فیلم ها تا حد امکان لو نرود.
سه کام حبس
سامان سالور پس از یک دوره فیلمسازی آوانگارد و نوگرا در سینمای تجربی و هنری ایران، یکباره تغییر مسیر داد و با ساخت فیلم هایی چون تمشک، سیزده ۵۹ و همین سه کام حبس شانس خود را برای گام نهادن در سینمای تجاری ایران آزمود و مسیر فیلمسازی خود را از فضای تجربی و هنری به سینمای عامه پسند و سرگرم کننده تغییر داد.
سومین فیلم از دوره جدید فیلمسازی سالور، سه کام حبس است که به نویسندگی و کارگردانی وی در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد اما نتوانست توفیری آنچنانی برای فیلمساز نوگرای دیروز و عامه پسند امروز ایجاد کند و در بهترین حالت درحد همان ۲ فیلم متوسط و ضعیف وی قرارمی گیرد.
داستان،ایده و حتی بازی های سه کام حبس بیش از آنکه خلاقیت و نوآوری را برای گروه سازنده به ارمغان آورد، از نوعی تکرار و کلیشه حکایت داشت و ایده تکراری فقر و اعتیاد و شخصیت های سمپاتیک اینچنینی موتور محرکه جدیدترین فیلم سامان سالور بود که همچنان که عنوان شد نه می توان به جذب مخاطب عام امیدوار باشد نه تماشاگر جشنواره ای و منتقدان نگاه مثبتی به فیلم داشتند.
سانتی مانتالیسم و ایجاد سمپاتی و حساسیت های بی مورد و اغراق آمیز از دیگر ویژگی های منفی فیلم به شمار می رود که باعث شده درکنار کلیشه سازی و تکرار مکررات از دیگر عوامل ملال و محتوازدگی سه کام حبس لقب گیرد.
شاید درکنار تمام این ضعف و محدودیت هایی که دراجرا و متن سه کام حبس وجود داشت، بتوان از فیلمبرداری و ایده های رنگ و نور مسعود سلامی به عنوان برگ برنده فیلم نام برد که باعث می شود تماشاگر با وجود تحمل داستان پر سروصدا و کم رمق فیلم که مصداق بارز طبل توخالی است، با اجرایی تکنیکی و فنی از فیلمبردار نوگرای این سالها رو به رو شود و از این رو سه کام حبس می تواند تجربه ای جدید نه برای فیلمساز بلکه برای فیلمبردار آن باشد.
قصیده گاو سفید
بهتاش صناعی ها پس از ۲ فیلم احتمال باران اسیدی و دیپلماسی شکست ناپذیر آقای نادری در سومین تجربه فیلمسازی خود سراغ داستانی ساده و زن محور رفته است. فیلم از دو جهت متنی و فرامتنی قابل تحلیل است. از نظر فرامتنی باید گفت به دلیل برخی ارجاعات سیاسی و همچنین شکستن برخی تابوهای سینمای ایران، به احتمال قریب به یقین فیلم در اکران عمومی سینماها دچار ممیزی اندکی خواهد شد که به کلیت داستان صدمه چندانی نخواهد زد. از سویی دیگر برخی زیر لایههای انتقادی فیلم نیز باعث برخی مجادلات بر سر این فیلم شده تا قصیده گاوسفید به یکی از بحث برانگیزترین فیلم های جشنواره سی و هشتم از جهت طرح برخی مضامین جسورانه تبدیل شود.اشاره به اعتراض، بازداشت و تجمع کارگران در کنار برخی نقدها به احکام قضایی و حقوقی از این جمله قرار می گیرند.
قصیده گاوسفید داستان زنی را روایت می کند که شوهرش را از دست می دهد و این خود آغاز سرنوشت تازه و پر پیچ و خم این بیوه زن میانسال در این فیلم است. فیلمنامه قصیده گاوسفید با وجود برخی نوآوری ها و ارجاعاتی که پیشتر ذکر شد حاوی مضامین جدی و مهمی است، اما اینکه فیلمساز تا چه حد توانسته این ایده ها و مضامین را در پرداخت سینمایی به داستان و شخصیت های باور پذیر بدل کند امری است که صناعی ها موفق به انجام آن نشده و فیلم هرچه می گذرد داستانک ها و پیرنگ های اضافی و همچنین کنشهای جعلی و غیر قابل باور بیشتری از شخصیت های اصلی آن بروز می دهد تا جایی که بیش از هر چیز همانند آنچه در متن فیلم به آن اشاره می شود یادآور فیلمفارسی های گذشته و روابط و انگیزه های نامعلوم و ساختگی فیلمنامه نویس می شود. از این رو میتوان موفقیت ابتدایی فیلم و همچنین مضامین جسورانه و تازه قصیده گاو سفید را به دلیل خام دستی و کم تجربگی فیلمساز عملاً ایده هایی به بار نشسته توصیف کرد.
علیرضا ثانی فر در کنار مریم مقدم دو شخصیت اصلی داستان هستند که با وجود نقش آفرینی های قابل قبول به دلیل فیلمنامه ضعیف و شخصیت پردازی های غیرقابل باور، در نهایت نتوانستند به آنچه حقشان بود برسند و تلاش و زحمت این ۲ بازیگر به دلیل شخصیت پردازی ضعیف مینا و آقای امینی به نتیجه درخور نرسیده است.
عامه پسند
فاطمه معتمدآریا در کنار باران کوثری و هوتن شکیبا بازیگران اصلی فیلم عامه پسند هستند که می توان به نامزدی معتمدآریا و باران کوثری در نقش های اصلی و مکمل فجر امیدوار بود.
سهیل بیرقی از نسل تازه و جوان سینمای ایران به شمار می آید که با دو فیلم من و عرق سرد توانست خیلی زود نظر منتقدان و مخاطبان سینمای تجاری و سرگرم کننده را جلب کند. مسیر فیلم سازی بیرقی از فیلم من تا عامه پسند نشان از پیشرفت فرمی و محتوایی این فیلمساز ۳۳ ساله دارد چراکه فیلم به فیلم بهتر شده و عامه پسند به عنوان جدید ترین فیلم بیرقی را می توان بهترین فیلم کارنامه فیلمسازی او عنوان کرد.
عامه پسند در یک اقدام خلاقانه و خرق عادت داستان خود را به صورت غیرخطی روایت می کند؛ الگویی که هنوز در سینمای تجاری ایران خیلی باب نشده و استفاده از آن به عنوان نوعی ریسک به شمار می آید. همین ساختار غیر خطی عامه پسند و ارجاعات به گذشته و آینده که در طول فیلم کم هم نیستند ممکن است به مذاق تماشاگران عام خوش نیاید و به عبارتی فیلم را پس بزنند. اما شخصیت پردازی های قوی و باورپذیر عامه پسند باعث می شود همان تماشاگران ناراضی نیز تا انتها به تماشای فیلم ادامه دهند و به نوعی با شخصیت فهیمه میربد همزاد پنداری کنند.
بیرقی در هر سه فیلم اخیرش زنان را به عنوان محوریت داستان خود انتخاب کرده و با نگاه عمیق و پر جزئیاتی که به کاراکترهای زن فیلم ها داشته، توانسته کاراکترهای جذاب و سمپاتیک خلق کند. در عامه پسند نیز همانند دو فیلم قبلی بار اصلی فیلم بر دوش یک زن قرار دارد با این تفاوت که فهیمه با بازی فاطمه معتمدآریا درعامه پسند دهه ششم زندگی خود را طی می کند و نسبت به کاراکترهای زن قبلی فیلم های بیرقی سن و سال بیشتری دارد.
عامه پسند احتمالا یکی از بهترین فیلم های دوره سی و هشتم جشنواره فیلم فجر خواهد بود که عمده این توفیق به جهت پختگی و تسلطی است که بیرقی در فیلمنامه نویسی و هماهنگی و تبدیل درست و دقیق متن در اجرا به کار برده است. همچنین گروه بازیگران سهیل بیرقی در هر سه کاراخیرش از جمله ویژگی های قابل توجه کارنامه فیلمازی بیرقی به شمار می آید که نقشآفرینی جدیدی در کارنامه بازیگری هنرپیشه های آن محسوب می شود چنانکه این نقش آفرینی ها باعث درخشش و جلب نظر منتقدان و داوران نیز شده است.
در انتها باید به گویش محلی و شهررضایی باران کوثری در فیلم اشاره کرد که همانند تیغی دولبه برای فیلم و بازیگر عمل کرده است چراکه برخی از تماشاگران عدم توانایی کوثری در بیان این گویش محلی را از جمله نقاط ضعف کاراکتر وی عنوان کردند که به کلیت فیلم نیز خدشه هایی وارد نموده است.