سینماسینما، گلاره محمدی
لباس شخصی؛ فیلم صحنه و لباس
در یکی از پرهزینه ترین تولیدات سازمان سینمایی اوج بازهم روایتی تاریخی از ابتدای دهه ۶۰ به تصویر کشده شده است. اینکه داستان چیست و چقدر سندیت دارد و … بماند برای اهلش. فیلم تمام لوکیشن های داخلی و خارجی را ساخته، با جزئیات هم ساخته، خیالش هم بابت هزینه حتماً راحت بوده که ساخته و پشت تمام این ساخت و سازها محمدرضا شجاعی بوده که یکی از ستون های مستحکم و از نقاط قوت فیلم های تاریخی محمدحسین مهدویان است. فیلم در بازسازی تصویری آن دوران و انتقال حال و هوای بصری سالهای ابتدایی دهه ۶۰ موفق عمل کرده و همراهی گریم و فیلمبرداری نیز در این موفقیت بی تاثیر نیست.
خروج؛ هیاهوی بسیار برای …
“خروج” کجای کارنامه حاتمی کیا قرار می گیرد؟ دغدغه اش چیست؟ چرا طلبکار است؟ چرا در بیان حرفهایش ظرافتی به خرج نداده و بیانیه می دهد؟ چرا حتی به خانواده شهدا هم رحم نکرده و آنها را هم با خود به زیر می کشد؟ چرا در بیان قصه اش لکنت دارد؟ چرا شخصیتهایش هویت ندارند؟ عدل آباد کجاست؟ این اسم نمادین همان مدینه فاضله است؟ اگر همه از یک جغرافیای واحد آمده اند پس چرا گویش پیرمردها متفاوت است؟ و هزاران سوال بی پاسخ دیگر…
فیلم یک فرامرز قریبیان درخشان دارد که می توانست به تنهایی بار همین داستان الکن را نیز به دوش بکشد، اگر داستانکهای بی ربط و خنثی از فیلم کنار گذاشته می شد. فیلمبرداری بی نظیرش چشم نواز است و حسرت بیننده را از اینکه چنین تصاویری برای این فیلم ضعیف گرفته شده دوچندان می کند. “خروج” یک نقطه ضعف اساسی دیگر هم دارد؛ موسیقی که کارن همایونفر روی فیلم گذاشته؛ تلفیقی از تمام اتودهایی که طی این سالها ساخته را روی تایم لاین با هم ترکیب کرده و خروجی اش تیر خلاصی است برای “خروج” چرا که نه تنها ربطی به فیلم و مضمونش ندارد بلکه در صحنه هایی که اصلاً نباید به گوش برسد به وضوح شنیده شود. بیستمین فیلم حاتمی کیا به کلی ناامیدمان می کند، حتی ناامید از صبوری برای اینکه منتظر فیلم بعدی اش باشیم.
آتابای؛ سیمای زنی در دوردست
اعتراف می کنم از لحظه ای که اولین زیرنویس ها روی پرده نقش بست با خودم گفتم که “آتابای” از آن فیلمهایی است که نمی توانم با آن ارتباط برقرار کنم و با ناامیدی به تماشای آن نشستم ولی زمان زیادی نگذشت که دیدم دیگر نمی توانم چشم از پرده بردارم و مجذوب داستان شدم. به جرات می گویم که فیلم در همه بخشها از فیلمبرداری و قاب بندی های درجه یکش تا موسیقی به اندازه و شنیدنی اش (خصوصاً روی تیتراژ پایانی)، از بازی های خیره کننده بازیگرانش خصوصاً هادی حجازی فر تا داستان جذاب و درگیرکننده اش یک جهش اصولی برای نیکی کریمی است و پخته ترین فیلم او در مقام کارگردان لقب می گیرد. فیلمی که چه در بیان موضوع و شیوه روایت و چه در پروسه تولید فیلمی سخت و دشوار محسوب می شود. داستان عاشقانه ای که پرگویی ندارد و در دل آن جغرافیا معنا پیدا می کند و در مسیر روایت آن حضور یک زن بدون ذره ای خودنمایی کاملاً احساس می شود. “آتابای” از آن فیلمهایی است که تا مدتها تماشاگرش را رها نمی کند و با پایانش روی پرده در ذهن بیننده تمام نمی شود. سینمای ایران پس از مدتها شاهد یکی از بهترین هایش است، فیلمی که سالهاست منتظرش بودم.