سینماسینما، یاسمن خلیلیفرد
یادداشتی بر فیلم «درخت گردو»/ فیلمِ اشک های بی امان
«درخت گردو» قطعاً به واسطهی موضوعی که انتخاب کرده فیلم شریفی است. مساله بمباران شیمیایی سردشت موضوعی ست که شاید کمتردوربینی روی آن زوم کند اما نحوه ی پرداختن به این موضوع و متنی که به ساخت این فیلم منتهی شده است نیز به شدت حائز اهمیت اند.
به نظر می رسد محمدحسین مهدویان در آخرین فیلم خود، ملودرامی را خلق کرده است که حجم مصایب و تلخی های آن مخاطب را مسلسل باران می کند. قطعاً این حجم از تلخی برآمده از ماهیتِ موضوع انتخابی کارگردان است که بر هیچ کس پوشیده نیست. اما این که در فیلم تقریباً هیچ نقطه فرازی نبینیم و به جز سکانس عروسی هیچ سکانس اندکی مثبت تر در آن نباشد نه از رمق فیلم که از رمق مخاطب آن خواهد کاست. در ملودرام جدیدِ مهدویان، تماشاگر حتی لحظه ای فرصت تنفس ندارد و به شکل میخکوب کننده ای در هجمه وقایع جانسوز و دردآور قرار دارد. بی تردید، این که کارگردانی با میزانسن و اجرای درست خود مخاطب را چنین برآشفته کند یک هنر است اما در«درخت گردو» اساساً درام پیوستگی روایی خود را از دست می دهد و بعضاً با چنگ زدن بر احساسات مخاطب کار خود را پیش میبرد.
با این حال همان طور که اذعان داشتم، پرداختن به مردم خطه کردستان و فاجعه ی هولناکی که برایشان اتفاق افتاده است خود می تواند آنقدر مخاطب را درگیر کند که نسبت به بسیاری از نقصان های فیلم بی توجه باشد. مثلاً این که چرا مهران مدیری باید آن نقش را ایفا کند؟ چرا نتوانسته در ایفای نقش خود موفق باشد؟ مینا ساداتی بسیار متوسطتر از همیشه است، فیلم در بسیاری از نقاط خود دچار افتادگی ریتم و یکنواختی می شود و فیلمساز مثل دیگر فیلمهایش در پرداخت دراماتیک به فیلمنامه کاستی هایی دارد.
دوربینِ مهدویان همچون دیگر فیلم های او باز هم روی دست است. این روی دست بودن دوربین در برخی سکانس های پویای «درخت گردو» جواب داده و اتفاق درستی ست. القای فضای دهه شصت و دوران جنگ به مخاطب از محاسن کار مهدویان است که همیشه در میزانسن عملکرد درستی دارد.
موسیقی متن فیلم تأثیرگذار است و شاید بزرگترین غافلگیری «درخت گردو» بازی درخشان پیمان معادی باشد که با تفاوتی فاحش می تواند عنوان بهترین بازیگر مرد جشنواره سی و هشتم را یدک بکشد.
«درخت گردو» یک فیلم تلخ و تأثیرگذار است که ادای دین آن به مردم کردستان احترام برانگیز است.
نگاهی به فیلم «خوب، بد، جلف۲: ارتش سری»/ یک کمدی سالم
اینکه در دوران قحطیِ کمدی خوبِ ایرانی پیمان قاسمخانی به سراغ ساخت سری فیلم های «خوب، بد، جلف» رفته را باید به فال نیک گرفت. فیلم های او اگرچه عالی و به عبارتی هنری نیستید اما کمدی هایی شسته رفته، محترم و سالم اند که قادرند مخاطب را بخندانند.
متاسفانه در شرایطی که کمدی های سینمای ایران به جز اندک مواردی به آثاری با شوخی های رکیک جنسی و لودگی های بی شمار محدود شده اند، پیمان قاسم خانی با ایده هایی جالب و طرح فیلمنامه هایی استخواندار، ذهنیت منفی مخاطب را نسبت به آثار کمدی تغییر داده و نمونه هایی مفرح و در عین حال سلامت از کمدی را در آثارش ارائه می دهد.
«خوب، بد، جلف ۲» همچون نسخه ی اولش، سرشار از وام گیری ها و الگوبرداری هایی از کمدی های امروزی هالیوود است که عموماً قصه هایی پرتحرک دارند و واجد زیبایی شناسی، تأثیرگذاری بصری و شوخی های کلامی به روز هستند. تدوین خوب فیلم به این ساختار شلوغ و تاحدودی نامتعارف نظمی خوشایند بخشیده است.
پیمان قاسم خانی با فیلم جدیدش به مخاطب اثبات می کند همان قدر که در فیلمنامه نویسی چیره دست است می تواند در کارگردانی نیز حرفهایی برای گفتن داشته باشد.
تعدد شخصیت ها البته از مواردی ست که قاسمخانی را چه به عنوان نویسنده و چه کارگردان بر لبه تیغ قرار می دهد. فیلمساز باید حواسش به تک تک شخصیت ها باشد و از آن ها به بهترین نحو استفاده کند. شاید یکی از اصلی ترین دلایل کوتاه شدن حضور بسیاری از بازیگران چهره فیلم همچون مارال فرجاد یا گوهر خیراندیش طی تدوین کار، همین تعدد کاراکترهایی باشد که بعضاً تأثیر چندانی هم در پیشبرد کار ندارند.
بی شک از اصلی ترین دلایل موفقیت و تأثیرگذاری «خوب، بد، جلف: ارتش سری» حضور زوج اصلی آن یعنی سام درخشانی و پژمان جمشیدی است که علاوه بر بازی های خوب و حساب شده موقعیت های خنده داری را نیز در کار ایجاد می کنند.
از محاسن آخرین ساخته پیمان قاسم خانی شاید همین باشد که اگرچه فیلم کمدی ست و کمدی ها چندان جشنواره پسند نیستند و کمتر پیش می آید جدی گرفته شوند اما فیلم براساس زبان سینما ساخته شده و به همین جهت می تواند چه مخاطب عادی و چه منتقدان سختگیر را با خود همراه سازد.