تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۱۱/۱۸ - ۱۱:۰۲ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 150137

سینماسینما، کیوان کثیریان

شیشلیک/ تجربه تازه، جهانِ ناقص

مهدویان بعد از ساخت چند فیلم با موضوعات مربوط به تاریخ سیاسی معاصر این بار با فیلمی متفاوت از همیشه تلاش کرده دنیایی تازه‌ با مناسبات تازه بسازد و حرف‌های تازه بزند. آنها که تلاش می‌کنند تجربه تازه او را به عنوان یک‌چرخش ایدیولوژیک و نقطه ضعف فیلمساز مطرح کنند طبعا راه به خطا می‌برند و آدرس اشتباه می‌دهند. توقع از هر سینماگری -هنرمندی- برای محصور شدن در چارچوب‌هایی که ما دلمان می‌خواهد، توقع بیجایی است. مهدویان فیلمساز جوانی است که حق دارد مضامین متفاوت و شکل‌های مختلف را تجربه کند و حرف خود را در قالب‌های دلخواهش بزند.
مهدویان در شیشلیک با دستمایه قراردادن یک داستان فانتزی و انتخاب لحنی طنزآلود که قرار است تلخ و سیاه هم باشد، قصد دارد به تاثیر فقر روی فردیت آدم‌ها و هویت باختگی جمعی بپردازد. نویسنده و کارگردان یک شهرک کارگری خیالی ساخته‌اند و سعی کرده‌اند مناسبات و قواعدی تازه‌ برای آنجا تعریف کنند. فیلم تلاش می‌کند تیغ انتقادش را متوجه مردم کند. من این رویکرد را -اگر همراه با تحلیل باشد- البته می‌پسندم اما مشکل، فیلمنامه‌ای است که چون جهان بینی‌‌ای کامل ندارد، جهانی کامل هم نمی‌سازد، کمبودِ تحلیل دارد و منسجم هم نیست. پررنگ بودن مصاحبه و سخنرانی در نیمه اول فیلم لطمه زننده است. فیلم گاه به دام شوخی‌های تلگرامی سبک و متلک‌ها و کنایه‌های رو -و البته گاهی بامزه- و همچنین شبیه‌سازی‌های گل درشت می‌افتد. خامدستی در پرورش یک ایده جالب و ناهماهنگی قابلیت‌های مهدویان و ظرفیت‌های فیلمنامه، از شیشلیک یک فیلم‌ متوسط ساخته که در کارنامه مهدویان جایگاهی قابل توجه ندارد. گو اینکه او همچنان کارگردان مسلط و کاربلدی است و خود را در سینمای ایران تثبیت کرده، ولی به زمان نیاز دارد تا همچنان تجربه کند و دنیای خودش را بسازد. تغییر دادن توقعات، برچسب‌ها و لیبل‌هایی که فیلمساز با ساخت فیلم‌های پیشین به خود نصب کرده، در فضای ایدئولوژی زده فعلی، کار دشواری است و هزینه‌هایی هم دارد. مهدویان ناچار است برای عبور از این مرزبندی‌ها پیهِ این هزینه‌ها را به تنش بمالد.
پژمان‌جمشیدی به سرعت دارد کیفیت کارش را بالا می‌برد و بازی او یکی از نقاط قوت فیلم است.

 مامان/ درخشش افشار

یک فیلم جمع و جور کاراکتر محور که بر دغدغه‌های شخصیت اولش و احساسات و روحیات متناقض و گاه نامتعادل او متمرکز شده و جزئیات رابطه پر نوسان و آسیب دیده یک مادر و فرزندانش را تصویر می‌کند.

مادری وسواسی و مستقل که باور دارد صلاح فرزندانش را بهتر تشخیص می‌دهد و فرزندانی که گمان می‌کنند مادر مانعی جدی بر سر راه رستگاری آنهاست. فیلم قصه درگیری این دو نگاه است.

فیلم از حیث انتخاب یک کاراکتر غیر معمول و تمرکز بر درونیات او، یادآور پرویز و دشمنان است که مجید برزگر اولی را کارگردانی کرده و در دومی تهیه کننده بوده است.

فیلم مناسبات خانواده و رابطه اعضای آن را خوب درآورده ولی کمی طولانی است، در میانه‌ها از نفس می‌افتد و نیاز به یک محرک در داستان دارد. ایده فیلمنامه نویسیِ یکی از فرزندان، به اسکلت روایی و درنهایت به فصل پایانی فیلم، شکل می‌دهد. پایانی که بیش از اندازه رها و بلاتکلیف است.

رویا افشار در نقش مامان فوق العاده است و امیر نوروزی از بازیگران تئاتر معروف لانچر ۵، با این فیلم شروع موفقی در سینما دارد.

گیج‌گاه/ سرخوش و شوخ

به گمانم نخستین کار عادل تبریزی را باید راحت و بی‌توقع دید، مثل خود فیلم. فیلمی که شبیه شوق و علاقه کارگردانش شده، صمیمی است، ادعا ندارد، حال اش خوب است و پر است از ارجاعات نوستالژیک جالب به موسیقی و سینمای تجاری دهه شصت و هفتاد. فیلم گنده‌گویی نمی‌کند و سرگرم کننده است. داستان سرراست و ساده گیجگاه، با شوخی‌هایی که غالبا درآمده و با یک حامد بهداد بامزه و یک سروش صحت متفاوت، تلاش می‌کند ارزش دیدن داشته باشد و این اصلا چیز کمی نیست.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها