محمد تقی زاده _ خوب بد جلف بیش از آنکه داستان سه شخصیت با نام های بد ، خوب و جلف باشد داستان بد و جلف است که انگار برای کم نماندن قافیه خوب به آن اضافه شده تا نام یکی از وسترن های مهم تاریخ سینما نیز تداعی شود و تیتراژ انتهایی هم بدون ایده نماند.
به گزارش سینماسینما، ماجرا از این جا آغاز میشود که در سینما و تلویزیون ایران راحت ترین کار ساختن فیلم و مجموعه کمدی است : چرا که هم مدیران تلویزیون از این ایده ها استقبال میکنند و هم مردم در این سالها نشان دادند که از فیلم های جنگی و تلخ و تاریک خسته شدند. بنابریان ۵۰ درصد قضیه که جذب مخاطب و موافقت تهیه کننده و مدیر مربوط است حل میشود و ۵۰ درصد دیگر با چند کمدین امتحان پس داده و یک الگوی داستانی ساده که مبنی بر اتفاقات است ، به سادگی شکل میگیرد.
ماجرای فیلم خوب بد جلف نیز جدای از این الگوها و متدها نیست و موفقیت مجموعه تلویزیون پژمان باعث شده که فیلمنامه نویس دیروز و فیلمساز امروز به صرافت ساخت فیلم اولش بیفتد . در حالیکه فیلمنامه های قاسم خانی اصولا بیشتر به کار مجموعه های تلویزیونی می آید نه فیلم های سینمایی ، باز هم آقای کارگردان – فیلمنامه نویس قصد کرده با وجودعدم موفقیت فیلمهایی چون سن پترزبورگ ، طبقه حساس فیلم سینمایی بنویسد و از همه مهمتر آن را کارگردانی نیز بکند.
کارگردانی فیلم یکی از نقاط ضعف فیلم است که فیلم ریتم خوب و مناسبی پیدا نمیکند و تا یک ساعت اول فیلم، شاهد شکست ها و سکته های متعدد در پیشرفت داستان هستیم. اینجاست که آن درد کهنه دهان باز میکند و حسرت فیلمسازی مهران مدیری با فیلمنامه های پیمان قاسم خانی بار دیگر احساس میشود . هنوز هیچ کس فراموش نکرده که دوران طلایی تلویزیون مرهون و مدیون همکاری این زوج موفق سابق و جدا افتاده کنونی است که هر دو نیز بعد از جدایی نتوانستند به آن موفقیت های پیشین دست یابند.
بازی ها ، اجرا و کلا داستان فیلم خیلی ویژه مدیوم سینما نیست و میتوانست با تغییرات ساده در تلویزیون نیز اتفاق بیافتد و شاهد این نوع اجرای تلویزیونی در بازیگران فیلم نیز هستیم.
نابغه طنز نویس ایران ، پیمان قاسم خانی راهش را گم کرده و به نظر میرسد ایده های درخشان و جذابش به خاطر خام دستی اجرایش هدر رفته است و نیاز است که یک تجدید نظر اساسی در مدیوم انتخابی اش داشته باشد.