سینماسینما، محمدرضا مقدسیان
در روزگاری که صحنه های نمایش در ایران پر شده از نمایش هایی به شدت در هم بر هم و روشنفکری زده و بلاتکلیف که نه تنها مخاطب چندان سر از کارشان در نمی آورد که خود گروه اجرایی هم چندان دل خوشی از کار خودشان ندارند.
در روزگاری که آثار یا به شدت پر رزق و برق و البته تهی از عمق و تاثیرگذاری هستند و یا برای فرار از نقصان هایشان به پیچیده گویی پناه می برند.
در ایامی که تعدد تماشاخانه های در شهر منجر به تعدد آثار نه چندان استاندارد شده (در کنار اینکه البته مجالی برای به نمایش در آمدن معدود آثار قابل دفاع نمایشی هم فراهم کرده است).
در روزگاری که ادعا و توهمات بیش از کیفیت های قابل لمس و نمایشهای قابل دفاع بی نیاز از غلو و تمجیدهای بی خود و بی جهت به چشم می آید، نمایش بی ادعا و البته پرزحمت و تمرین شده و قوام یافته ای همچون «لانچر۵» یک اتفاق خرسند کننده برای مخاطب است بلاشک.
ماجرای «لانچر۵» ماجرای چندان پیچیده ای نیست، موقعیت ها چندان ناشناخته نیستند، شخصیت های اصلا محیر العقول ترسیم نشده اند، پیچ و تاب های اضافه روایی و داستانی به کار نیست، بی خود و بی جهت از بازی های فرمی استفاده نشده است، دکورهای چنین و طراحی لباس های چنان در کار نیست، تغییر لحنهای گل درشت و اطوار و کج و معوج شدنهای بی ربط به بازی بازیگران از اثر زدوده شده و تنها یک فضای ساده، قابل درک بدون اضافه کاری و به دور از ترس کم بودن و مورد قبول نبودن کلیت اثر را شکل داده است.
شاید مهمترین ویژگی «لانچر۵» نترس بودن و خودبسنده بودنش است. این همه در ابتدا از متنی منسجم و روان برخاسته که بی هیچ زیاده گویی و شهوترانی در بهره گیری از کلمات، صرفا در خدمت خلق فضا و معرفی موقعیت ها و شخصیت ها است.
ماجرا بسیار عادی و خنک آغاز می شود، در ادامه به طنز و فکاهی می رسد و بعدتر از شدت تلخی نفس را در سینه مخاطب حبس می کند و باز و … و این ریتم به شکلی سینوسی از ابتدا تا انتها رعایت می شود.
در کنار این همه نباید فراموش کرد که متن ساده و در عین حال به شدت ظریف، پر جزییات و پیچیده نمایش به ثمر نمی نشست اگر گروه یکدست و خوب بازیگران که هر یک در جایی درست سهم خودشان در نتیجه دادن متن را به جا آورده اند در کار نبودند و به بیانی خلاصه تر جمیع جهات اجرایی به درستی در خدمت متن نمی بودند.
در ابتدا بنا داشتم به وطنی و اصیل (ارجینال) بودن متن اشاره کنم اما این نکته را به آخر کار موکول کردم تا این برداشت پیش نیاید که چون متن وطنی است، نظر این قلم در مورد این نمایش مثبت بوده است. اما باید اعتراف کرد که باعث مسرت مضاعف است اینکه متنی اصیل و نه ترجمه شده با گروهی منسجم از بازیگران جوان اما پخته تئاتر ایران چنین نتیجه ای را باعث شده است. تماشای «لانچر۵» تجربه مسرت بخشی بود که کمترین وظیفه من در قبالش پیشنهاد کردن تماشای آن به مخاطبان علاقمند تئاتر است.