سینماسینما، یاسمن خلیلیفرد
حسن فتحی درطول سال های فعالیت خود در تلویزیون ثابت کرده است که رگ خواب مخاطب را می شناسد و می داند که برای جلب رضایت او از چه عناصری باید بهره گیرد.
«میوه ممنوعه» عنوان مجموعه ای تلویزیونی به کارگردانی اوست که سال ۱۳۸۶ از شبکه دوم سیما پخش شد و شبکه «آی فیلم» مجدداً اقدام به پخش آن کرده است.
شاید طرح اولیه داستان سریال در ظاهر ساده و تا حدودی تکراری به نظر بیاید. خط اصلی داستان مجموعه در واقع مسئله عشق مردی پا به سن گذاشته به دختری جوان است که به واسطه پاره ای از رویدادها اتفاق می افتد. چنین مضامینی در سینما و تلویزیون ایران بارها دستمایه قرار گرفته اما «میوه ممنوعه» با وجود پرداختن به مضمونی نسبتاً تکراری به سریال قابل تأملی تبدل شد که هنوز هم با گذشت سیزده سال کشش لازم برای جلب رضایت مخاطب را دارد. از اصلی ترین دلایل این توفیق هوشمندی نویسنده در طرح موضوعات و داستان های فرعی است که قرار است مکمل داستان اصلی باشند. همچنین تعدد شخصیت ها که هر یک هم نقشی پیش برنده و کاربردی را در لایه های مختلف درام برعهده دارند از دیگر عناصر نجات بخشِ کارگردان بوده است. فتحی سریال خود را با شخصیت های بی اهمیت پر نمی کند بلکه هر شخصیت قرار است فاعل و راوی داستانی باشد که اتصالش به داستان اصلی نقشی مهم و حساس را در کلیت درام ایفا خواهد کرد.
بیشتر سریال های حسن فتحی همچون آثار زنده یاد علی حاتمی تا حد زیادی به دیالوگ هایشان وابسته اند. علیرضا نادری (نویسنده) تبحر خاصی در نوشتن دیالوگ های واجد موقعیت پردازی و حتی شخصیت پردازی دارد. دیالوگ ها می توانند به ظرافت شخصیت ها را به تماشاگر معرفی کرده و کم و بیش یادآور یک صبغه اجتماعی خاص باشند. این دقت و ظرافت در شخصیتپردازی که در دیالوگها، رفتارهای شخصیت ها و شیوه بازی بازیگران نمود می یابند همان فوت کوزه گری نویسنده باتجربه ای چون علیرضا نادری هستند و همین عناصرند که از مضامین عموماً تکراری کارهای او آثاری جذاب و مبتکرانه پدید می آورند.
از دیگر محاسن سریال های حسن فتحی قابل حدس نبودن آن هاست؛ در حالی که بسیاری از سریال ها و حتی فیلم های سینمایی از نیمه راه خودشان را لو می دهند و دم دستی می شوند، در کارهای فتحی کم تر اثری از رو شدن زودهنگام دست سریال ساز برای مخاطب دیده می شود و همین غافلگیرکننده بودنِ خط سیر اصلی داستان ها به کشش آثار او می انجامد. غافلگیریها در «میوه ممنوعه» واجد منطق داستانی هستند و عموماً تکان دهنده. به عنوان مثال عشق ورزی کاراکتری با مشخصات حاج یونس فتوحی (علی نصیریان) با مختصاتی که در ابتدا از او می بینیم به دختری که هم سن و سال دختر اوست (هانیه توسلی) با توجه به داده های اولیه داستان و نوع رفتار پدرانه ی مرد با دخترِ جوان علاوه بر غافلگیرکننده بودنش نوعی کلیشه زدایی نیز به حساب می آید. درواقع مخاطب گمان می کند حاج یونس مرد باخدای خانواده دوستی است که هفتاد سال به عبارت خدا مشغول بوده، برای دیگران اسوه پرهیزگاری و خداپیشگی ست و به قصد در امان ماندن پسرش از شر گناه پا به میدانِ کمک به خانواده شایگان می گذارد اما در ادامه می بینیم که نه، او هم دچار لغزش و بحران می شود و طی مدتی کوتاه گرفتار هوس. سریال می کوشد بر قراردادهای واقع گرایانه متکی باشد و در لحن دچار چندپارگی نگردد؛ این اتفاق در عین غافلگیرکننده بودن واقعه اصلی داستان آن رخ داده و منطق داستان دچار ضعف نمی شود. کارگردان مقید به قراردادهای رئالیستی خود کار را جلو می برد. همچنین گره هایی که در طول سریال به وجود می آیند استوار بر همین منطق داستانی ایجاد شده و سپس گشایش می یابند بنابراین مخاطب در طول تماشای سریال مدام از خود می پرسد «چه قرار است پیش آید؟» و این خود کلید موفقیت فتحی ست. کار البته در برخی بخش ها نیز درگیر شعارزدگی هایی می شود؛ خصوصاً در بخش های مربوط به غزاله (طناز طباطبایی) و همسرش مصطفی ( نیما رئیسی). البته از این حیث که کارگردان به نیت نکوهش تصمیم دختر و پسر جوان برای ازدواجِ خودسرانه سرنوشت تلخ و مصیبت باری را برای آن ها در نظر نمی گیرد خود یک آشنایی زدایی غافلگیرکننده است اما «بی مشکل بودن» آن ها که به هر حال زوجی تازه ازدواج کرده و از دو طبقه اجتماعی مختلف هستند و زندگی به شدت سرخوشانه و مملو از خوشبختی آن ها تا حدودی توی ذوق می زند و کار را ازچارچوب رئالیستی خود دور می کند.
بازی استادانه علی نصیریان خود از اصلی ترین امتیازات «میوه ممنوعه» به حساب می آید. همچنین بازی روان و بده بستان های بجا و به اندازه گوهر خیراندیش با او را می توان از دیگر برگ های برنده کار به شمار آورد. مخاطب در «میوه ممنوعه» یک امیر جعفری متفاوت را می بیند که بازی قوام یافته اش با آمیزه هایی از طنز، عصیان و عامیانگی از بخش های خوشایند سریال است.
بازپخشِ سریال های موفقی چون «میوه ممنوعه» در عین لذتبخش بودنشان تا حدودی هم مخاطب را دچار احساس یأس می کند، یأس بابت این که در گذشته چه آثاری از تلویزیون پخش می شدند و امروز چه سریال هایی که تفاوتشان با هم از زمین تا آسمان است.