سینماسینما، آرش عنایتی
چنانچه با این نظریه همراه باشیم که هر اندیشمندی در واقع پیشنهادی از چگونگی و چگونه دیدن جهان بر جهانیان عرضه میکند آنگاه میتوان میشل فوکو را نظریهپرداز قدرت دانست به این معناکه او پیش و بیش از هر چیز در این دنیا بر چگونگی تشکیل و تشکلهای نهادهای قدرت متمرکز بود روابط پیچیده درونی و بیرونی این نهادها با هم و از سوی دیگر با نظام اجتماعی که آن را تشکیل دادهاند و به آن شکل میدهند. به همین سبب نهادهایی چون تیمارستان، زندان، مدرسه و … نقش پررنگی در نوشتههایش دارند. به گمانم فیلم “اتاق دبیران” از این زاویه دید قابل تامل و بررسی است.
روایت فیلم، داستانِ کلارا معلمی است که به تازگی در مدرسهای مشغول به کار شده است.(کلارا به عنوان معلم ریاضی و ورزش در حقیقت مسئول تربیت دو وجه مکملِ انسانی و جسمانی دانشآموزان است. بنابراین در کلاس ریاضی از طریق آموزش تجمیع اعداد کوچک و در نتیجه رسیدن به یگانگی؛ و در تمرین ورزشی از طریق همدستی و اتحاد؛ تعامل، تعادل و یکپارچگی را آموزش میدهد) لیکن در همین مدت کوتاه کارش در مدرسه، سلسلهای از دزدیهای خُرد در آن روی داده است. طبیعتا نوک پیکان اتهام بر ضعیفترین قشر این اجتماع(یعنی دانشآموزان، صحنهی بازجویی از نمایندگان کلاس تا گرفتن اعتراف) و به اضعاف مضاعف بر دانشآموز مهاجر نشانه رفته است. هرچند که این نشانهروی خطاست اما به درستی نشانهای از ناتوانی و توان به خطا رفتهی نظامی بزرگتر (در اینجا مدرسه به عنوان نهادی دموکراتیک) است. کلارا با بازی لئونی بِنِش، در حقیقت دبیری است که قصد دارد بر ساختارهای داد و مدارا عمل کند اما از سوی مجموعه ساختارهای قدرت(روزنامهی مدرسه به عنوان حوزه عمومی و مجموعهی دبیران به عنوان حوزهی خصوصی) چنان مورد فشار قرار میگیرد که دادش را درمیآورند! اینجاست که مدرسه متاثر از دیدگاههای مدرن به طور نمادین تصویری از رابطهی گستردهتر اجتماعی را نمایان میسازد. روزنامهی مدرسه و تعامل و تقابلاش با دبیران و تدبیرش در افشاگریها چون آتشفشانی بر این بحران عمل میکند که بر آتش تعصب میافزاید(نقش رسانه و سانسور) از طرفی تقابل والدین علی(به عبارت بهتر والدِ علی) و نگاه مدرسه در برخورد با موضوع به بهترین شکل، سست بنیادی بنیان این نهاد -مدرسه و در نگاه کلیتر اجتماع دموکراتیک- را ترسیم میکند. اگر پدرِعلی با خشونت(تهدید به تنبیه شدید بدنی) به خیالاش مانع از ارتکاب جرم است -همان خشونتی که مسلما از آن گریخته و به سوی جامعهای مدرنتر مهاجرت کرده!- اینجا و در مدرسه، با تزویر(گرفتن نام از نمایندهها) و تفتیش(وارسی کیفهای دانشآموزان) ظاهرا قرار است رادعی بر اعمال مجرمانه باشند اما در حقیقت نوع دیگری از استبداد و خشونت و نسبتاش با جامعهای بزرگتر را مجسم میسازند.
فیلم اتاق دبیران چون اغلب فیلمهای متاثر از سینمای فرهادی با اتفاقی کوچک آغاز میشود که در ادامه تلاش هر چه بیشتر قهرمان داستان بر حل مساله با روشهای معقول و درست، بیشتر بر انحلال راه حلهایش و بغرنجتر شدن مساله و رنج افزونتر کاراکترش برای پیداکردن راه حل تازه میانجامد(فیلمساز از طریق نماهای تعقیبی از کلارا در راهروهای بی انتهای مدرسه، اشارتی بر حرکت بیپایان و بی سرانجامِ کلارا در این نظامِ حقوقی و مدنی میکند). این همه، به شکل استعاری در آن آموختن بازی با مکعب روبیک مستتر است. که به هم ریختن یک سطح، سطوح دیگر را نیز از ریخت میاندازد و این دگرگونی به شکلی متسلسلوار سطوح دیگر اجتماع را درسلسلهای بی پایان از تغییر دیگرگون میکند. از این رو تقریبا مطابق با آموزههای فوکو، اینجا هم “قدرت متضمن مقاومت است” لذا چینش مجدد این نظام به دست هوشمندترین فرد آن است. همان که این نظام را بر نمیتابد و بر آن میآشوبد بنابراین بی جهت نیست که در آن نمای سورئالِ پایانی، بر این نکته تاکید میشود.