سینماسینما، جابر تواضعی
درست یا غلط، تصویر روشنفکران با هنرمندان خلاق – نویسندگان، شاعران و فیلمسازان- بر هم منطبق شده است. نحوه زیست و جنس آثار نویسندگان و هنرمندان ایرانی دهه چهل هم این تصویر را برای ما پررنگتر کرده است. بهطور کلی درستی یا نادرستی این انطباق، موضوع مفصل و پردامنهای است که به کشور ما هم منحصر نیست. اما اینکه از یک هنرمند توقع داشته باشیم که در مقام روشنفکر برای تمام معضلات جامعه راه حل داشته باشد یا مدام و همیشه و صریح موضع اش را نسبت به قدرت و وقایع جامعه عنوان کند، انتظار درست و بهجایی است؟
واکنشهای مختلف نسبت به حرفهای اصغر فرهادی در جشنواره کن نیز حول همین نگاه شکل گرفت. جماعت معلومالحال عموماً غیرسینمایی و بعضاً سینمایی که در خدمت اهداف ایدئولوژی و گفتمان هژمونی حاکماند به کنار؛ روی صحبت ام با اهالی سینما و منتقدانی است که بدون دیدن فیلم، شیرینی قهرمانیاش را به کام بقیه تلخ میکنند. واقعاً از فیلمسازی که خودش هم با هزار اما و اگر و همان شرایط پرپیچوخم موجود همیشگی، با استانداردهای جهانی فیلم ساخته چه انتظاری داریم؟
صدور راهکار یکشبه برای برونرفت از همه معضلات؟ پیگیری نبود واکسن و چرایی وضعیت قرمز کشور؟ درخواست کمک برای کارگران هفتتپه و بیآبی هورالعظیم و وضعیت گاومیشها؟ جلب توجه سازمانهای حمایت از حیوانات به خاطر جمع کردن سگهای خانگی و محروم کردن مردم از حداقلهای دلخوشی و آزادی؟ ادعای رهبری جریان اپوزیسیون یا اعلام مبارزه مسلحانه؟ این همان نگاه و انتظار غلطی نیست که باعث میشود حاتمی کیا در صحنهای از «آژانس شیشهای»، مردی را که با عینک تیرهاش یادآور کیارستمی است، دست بیندازد؟
فرهادی با جملاتی ساده گفت که تنها راه آزادی مردم کشورم آگاهیرسانی است. بله، از یک جهت این یک جمله سهل و ممتنع است و در این شرایط ویژه خشم ما را فرو نمینشاند، اما از منظری دیگر از کسی که کار فرهنگی میکند و به عمق میاندیشد، چه حرف اصیلتری را میتوان انتظار داشت؟ بیضایی در «سر زدن به خانه پدری» درباره جایگاه امید در «سگکشی» توضیح میدهد که نقطه امید این فیلم، پایان آن است و کاری که گلرخ کمالی میکند. او اسلحه را میاندازد و قلم برمیدارد تا «سگکشی» را بنویسد. مثل باشو که سنگ را میاندازد و کتاب برمیدارد. یعنی اینکه تنها نقطه امید، خلاقیت است. [۱]
در چنین شرایطی، و اساساً در هر شرایطی، برای هنرمندانی در حد و جایگاه بیضایی و فرهادی –فارغ از اینکه آثارشان با سلیقه ما همخوان است یا نه- چه کاری مهمتر از خلاقیت و آگاهی بخشی سراغ دارید؟ خشم و احساسات ما باعث میشود بدون در نظر گرفتن تفاوت مدیومها و رسانههای مختلف، نوک دماغمان را ببینیم و از یک فیلمساز جهانی، انتظاری در حد یک ژورنالیست داشته باشیم.
[۱]: تواضعی، جابر، سر زدن به خانه پدری، تهران: انتشارات روشنگران، چ ۱، ۱۳۸۳، ص ۲۰۴٫