مسلما تمامی آحاد بشر در ابراز نظر آزاد و مختارند و هر کسی میتواند آزادانه مخالف یا موافق هر پدیدهای باشد. البته که اگر مخالفت مستدل باشد بهتر شنیده میشود و مقبولتر و نافذتر است. بنده هم قصد مجادله ندارم ولی ذکر چند نکته لازم است که در کنار اطلاعات نادرست، اطلاعات درست تر هم شنیده شود.
منتقد گرانقدر و پیشکسوت سینما جناب احمد طالبی نژاد یادداشتی را درباره جشنواره جهانی فیلم فجر در اعتماد به چاپ رساندند که توضیحات کوچکی میطلبد.
۱. امسال بیش از ۱۶۰ فیلم از بیش از ۷۰ کشور جهان در جشنواره به نمایش درآمد. از سراسر جهان و نه مناطق و کشورهای محدودی که جناب طالبینژاد نام بردهاند. نگاهی به کاتالوگ و یا برنامه جشنواره، مشکل را حل میکند. امیدوارم آقای طالبینژاد فیلمهای زیادی در جشنواره دیده باشند و بعد دست به قضاوت زده باشند.
۲. در بخش های رقابتی جشنواره طبق استاندارد و ضابطه بینالمللی رفتار میشود. در هریک از دو بخش رقابتی، ۱۲ فیلم خارجی حضور دارند و تنها ۳ فیلم ایرانی، نه بیشتر. اگر کسی فیلمهای ایرانی بیشتری دیدهاست در بخشهای غیررقابتی و یا نمایشهای بازار حاضر بودهاند. ضمنا بخشی با نام «بخش فیلمهای ایرانی» چنانکه جناب طالبی نژاد عنوان کردند اساسا در جشنواره وجود ندارد. باز هم امیدوارم آقای طالبی نژاد فیلمهای زیادی دیده باشند و بعد چکش قضاوت در دست گرفته باشند.
۳. آقای طالبینژاد بهتر از هرکسی میدانند که نمایشهای بازار، بخش رسمی جشنواره محسوب نمیشود. این بخش ویژه میهمانان خارجی و مسئولان جشنواره های خارجی و خریداران است. در این بخش جانبیِ جشنواره، فضایی فراهم میشود که خارجیها به چشم خریداری فیلم ایرانی ببینند. امسال در بخش نمایشهای بازار ۵۲ فیلم ایرانی نمایش داده شد که ۲۰ فیلم برای اولین بار روی پرده رفتند.
۴. درباره نام جشنواره حق با آقای طالبینژاد است. کاش دور از احساسات، منطقی برخورد کنیم و نام این جشنواره بشود فستیوال جهانی فیلم ایران.
۵. آقای طالبی نژاد از عذاب وجدانِ فیلم دیدن در میانه بحران سیل و تنگناهای اقتصادی گفتند. نمیدانم در دهه ۶۰ هنگامی که مردم در اوج جنگ بودند، زیر بمباران هر روزه به سر میبردند، در صف نفت بودند و کوپنی ارزاق میگرفتند، آیا جشنواره فجر تعطیل بود؟ سینماها تعطیل بودند؟ آقای طالبی نژاد سینما نمیرفتند، فیلم نمیدیدند، در جشنواره فجر شرکت نمیکردند؟ درباره فیلمها نمینوشتند؟ آن موقع هم عذاب وجدان داشتند؟ یا زندگی جریان داشت و امثال آقای طالبی نژاد با نوشتههایشان و مجله شان سینما و فرهنگ را زنده نگهمیداشتند؟ با استدلال آقای طالبی نژاد باید در شرایط بحرانی مثل سیل و زلزله سینما و کنسرت و تئاتر و مطبوعات و همه چیز کاملا تعطیل شود. اینطوری دیگر چیزی از فرهنگ برای این سرزمین باقی می ماند؟ یعنی باور کنم آقای طالبینژاد سکانس مشهور «زندگی و دیگر هیچ» کیارستمی را از یاد بردهاند؟! سکانس تلاش برای تماشای فوتبال از تلویزیون توسط زلزله زدگان رودبار را میگویم. آنهم در اوج خسارت زلزله و در کنار اجساد عزیزانشان و در میان خرابههای خانههایشان.
یا باور کنم ایشان موافق استدلال آنهایی هستند که کیارستمی را بابت ساخت «خانه دوست کجاست؟» در گرماگرم جنگ و مشکلات اقتصادی شماتت میکردند؟
اگر قرار باشد با هر اتفاقی، اول فرهنگ تعطیل و از دستور کار خارج شود که دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود. یک روز زلزله است و یکروز سیل، یک روز سقوط هواپیماست و یک روز آتش سوزی مدرسه. یک روز واژگونی اتوبوس است یک روز نابودی پلاسکو، یک روز جنگ است، یک روز تحریم، و دهها واقعه تلخ و تاسف بار دیگر. ولی چه کنیم؟ زندگی ادامه دارد آقای طالبینژاد.
۶. مگر همه آنچه در بلاهای طبیعی و صدمات و وقایع غیرطبیعی نابود میشوند، با پول قابل بازسازی و جبرانند؟ نقش فرهنگ را در ترمیم آسیبهای روانی حاصل از انواع بلاها نادیده بگیریم؟ بعید است این نکته مهم را بشود فراموش کرد.
۷. تازه اگر جشنوارهها و فعالیتهای فرهنگی به دلایل تحریم و مشکلات اقتصادی تعطیل شوند که دقیقا باب دل تحریم کنندگانمان عمل میکنیم و نتیجه دلخواه آنها را محقق کردهایم! نه؟
۸. در اوج تحریمها و محدودیتها، آوردن ۲۵۰ مهمان خارجی و بالای ۱۰۰ فیلم خارجی، یک قدرت نمایی ملی است. یکجور نقض تحریم در حوزه فرهنگ و سینماست. یکجور اثبات اینکه ما منزوی نیستیم و این، ارزش و دستاورد کوچکی نیست.
۹. اگر آقای طالبی نژاد در خبرها خوانده باشند جشنواره با هماهنگی هلال احمر، هزینه بلیت فروشی کل جشنواره را به سیل زدگان اختصاص داد.
۱۰. آقای طالبی نژاد همچنان بسیار محترم و عزیزند و قطعا انتقادهایشان از سر حسن نیت کامل است.
اعتماد ۱۰ اردیبهشت ۹۸