پدر، عشق و پسر/ درباره علیرضا داوودنژاد و «در انتهای شب»

سینماسینما، محدثه واعظی‌پور
گاهی، بعضی نقش‌ها فرصتی ویژه هستند تا بازیگری دیده شود. گاهی گویی زمین و زمان دست به دست هم می‌دهند تا با یک شاه‌نقش، نابازیگری به چشم بیاید، بدرخشد، دوست داشته شود و در حافظه سینمادوستان باقی بماند. مثال‌ها فراوانند از مینو فرشچی در «بانوی اردیبهشتِ» رخشان بنی‌اعتماد تا حسین عابدینی در «باران» (مجید مجیدی) که هیچ یک از نقش‌آفرینی‌های بعدی‌اش به اندازه نقش لطیف دیده نشد، یا محسن رمضانی که با «رنگ خدا» همچنان به یادمانده است.
«در انتهای شب» سریال دوست‌داشتنی آیدا پناهنده، به واسطه داستان و فضایش مورد توجه قرار گرفت، در چنین سریال استانداردی، عملکرد بازیگران بخشی از مجموعه‌ای فکر شده و هماهنگ است. اما علیرضا داوودنژاد در این سریال، بیش از همه فیلم‌های خودش و حتی بیش از نقش کوتاهش در «شنای پروانه» (محمد کارت) دیده شد. گویی نقش پدر بدهی سینمای ایران، به علیرضا داوودنژادِ همیشه دوست داشتنی و خوش صحبت، بود. او که در دیدارهای کوتاه و مصاحبه‌ها و حتی هر گاه روی صحنه می‌رود تا درباره فیلمش چند جمله بگوید، شیرین و دلنشین و اغلب طناز است در «در انتهای شب» بیش از اغلب بازیگران انبوه فیلم‌هایش به چشم می‌آید و دیده می‌شود. نقش پدرِ عاشقِ سینما، پدرِ سنتی و چهارچوب دار، با بازی او وجهی دیگر از شخصیت این نویسنده- کارگردان را عیان کرده است. داوودنژاد با تجربه و شناختی که از سینما و بازیگری دارد، بخشی از شخصیت خود را به نقش اضافه کرده، در عین حال، وجوهی از شخصیت را عیان و آشکار کرده است. لحن کنایه آمیزی که در اغلب سکانس‌ها، به ویژه در تقابل با بهنام بعد از جدایی، خودش را نشان می‌دهد، می‌توانست پدر را به کاراکتری متفرعن تبدیل کند، اما این گونه نیست. داوودنژاد، اندازه واکنش‌ها، خشم و جوش آوردن‌های شخصیت را نگه داشته است.
زندگی ویرانِ ماهی (هدی زین‌العابدین) بهانه‌ای است برای ورود به رابطه او و پدرش. پدری که اگر چه بعضی او را خشن و سنتی دیدند، اما بیش از این، مردی ایرانی و متعلق به نسلی است که بایدها و نبایدهایش فراوان بود. پدری که با دارا نوه‌اش همبازی و مهربان و همدل است و می‌کوشد مناسبات نسل تازه را بفهمد، دخترهایش را درک کند، گاهی از قوه قهریه برای به راه آوردنشان استفاده کند، و در نهایت، به جلسه دادگاه بیاید تا ماهی، تنها نباشد. داوودنژاد، این حس‌های متضاد و چندگانه، این شکنندگی مردانه و در عین حال، مهر پدری را بدون آنکه دافعه برانگیز یا اغراق آمیز باشد نشان می‌دهد. پدرِ تنهایی که گوش شنوایی برای شنیدن دردهایش نیست.
در جهان چند صدایی سریال، خواهر (مریم سعادت) به عنوان یک زن، فرصت این را می‌یابد که با برادرش درباره سخت‌گیری‌هایش صحبت کند. در حالی که بهنام (پارسا پیروزفر) به عنوان مرد اصلی قصه، بی عمل و ناتوان در تصمیم‌گیریست، پدر ماهی، نمونه‌ای از بخش دیگری از مردان جامعه است، مردی عاشق سینما، که به رویاهایش دست نیافته و زمینگیر شده، این وجه شبیه شخصیت بهنام هم هست، هنرمندی که در زندگی شخصی و حرفه‌ای خود، ناکام و پرایراد بوده است.
در مثلث مردانِ زندگی ماهی، دارا (رایان سرلک) پسرش که بیش‌فعال است، بی‌گناه و دوست داشتنی است، اما حضورش گاهی بحران‌ها را تشدید می‌کند. پدر، کمتر به عنوان پناهگاه، به چشم می‌آید، اگر چه در انتهای مسیر پرفراز و نشیب جدایی ماهی از بهنام، او دیگر، پدر گذشته نیست. بهنام شاید، پرایرادترین شخصیت سریال است. اگر پارسا پیروزفر نقش بهنام را بازی نمی‌کرد، این کاراکتر، این چنین محبوب نبود و چرخشش از ثریا (سحر گلدوست) به ماهی، منفت طلبی‌اش و پشت پا زدن به زنی که صادقانه دوستش داشت، به سادگی در یک سکانس مشترک در حیاط خانه سالمندان، زیر بارش برف و با ادای چند دیالوگ ظاهرا عاشقانه، فراموش نمی‌شد.
موج ستایش از «در انتهای شب» به زودی فروکش خواهد کرد، اما امتیازهای این سریال فراموش نخواهد شد. علیرضا داوودنژادِ در انتهای شب هم به سختی از یاد خواهد رفت، پدری که با همه نقص‌ها و ایرادهایش، می‌کوشید حامی خانواده‌اش باشد.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 198791 و در روز سه شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۳ ساعت 19:06:37
2024 copyright.