سینماسینما، نغمه خدابخش
«پسر انسان» سرگذشت زندگی پرفراز و نشیب مرد تراجنسیتی را روایت میکند که بهدلیل انتخاب خود با چالشهای مهمی روبهروست. «پسر انسان» گوشه ای از سرگذشت افرادی است که به دلیل در اقلیت بودن ناچار به تحمل رنجهایی هستند که دیگران از درک آن عاجزند. درد و رنجهایی که نزدیکانشان مسبب اصلی آنها هستند و به دلیل حمایت نشدن و چه بسا مقابله با این افراد، آنها را به چالشهایی عمیق و دردناک راهی میکنند.
«پسر انسان» حق و حمایت قانونی افراد تراجنسیتی را یادآور میشود در حالیکه جامعه و خانواده ناجوانمردانه رو در روی آنها می ایستد و شرایطی برایشان بوجود می آورد تا به گوشه ای خلوت پناه برده و ذره ذره آب شوند.
«پسر انسان» انسانیت را یادآوری میکند و تاکید بر احترام به انتخاب افراد دارد و مخاطبش را از قضاوت منع میکند.
شخصیت اصلی روایت سالها قبل به تصمیم و انتخاب خود جامه عمل پوشانده و بیپروا رنج انتخابش را پذیرفته تا بهعنوان انسان آنگونه که میخواهد زندگی کند. در این راه از دیدن پدر و مادر محروم مانده و تنها دلخوش به دلبندش است که آن نیز دستاویزی شده به دست اطرافیان برای عذاب دادن بیشتر و بیشتر.
کاراکتر اصلی قصه به ظرافت یک زن (جنسیتی که قبل از عمل داشته) میز صبحانه برای فرزندش آماده میکند و به ابهت یک مرد در برابر حرف زور و حق خوری برادر می ایستد و دوگانگی هویتی خود را به خوبی مدیریت می کند. او عاشقانه، همانند یک مادر، به فرزندش عشق می ورزد و همچون پدر سعی دارد از او در برابر آسیب ها حمایت کند و در این بین چهرهی نگران و مضطرب او که حاکی از رنج های نهانی و ترس از دست دادن تنها دارایی اش است مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد. اکت ها و دیالوگ های تاثیرگذار شخصیت اصلی بیننده را وادار به فکر کرده تا با او و رنج هایش همراه شود. در جایی که کلام قادر به انتقال حس و حال کاراکتر نیست موسیقی بیانگر رنج درونی او می شود و اینچنین سکانس تاثیرگذار درد عمیق از خاطره بازی و کلنجار رفتن با گذشته اش را همگام با نوای موسیقی به نمایش گذاشته و آن را در ذهن مخاطب ماندگار می کند.
«پسر انسان» تنها بازگوکننده ی درد و رنج نیست بلکه تصویرگر عشق و دوست داشتن است. عشق مرد تراجنسیتی به فرزندش که او را بهعنوان مادر زاییده و به عنوان پدر پشتیبانش بوده، به دوستش که سال ها عاشقانه همراهش بوده، به زندگی و امید، به آینده، عشق فرزند به پدری که او را بی مانند می داند، عشق پدر ژنتیکی به فرزندی که سال ها از وجود او بی خبر بوده. احساسات ملموسی که در سراسر فیلم جاریست مانع از قضاوت ناعادلانه ی بیننده درباره هر یک از کاراکترها شده و مشتاقانه و حیرت زده اتفاقات را دنبال می کند. هر یک از شخصیتها محق هستند و در عین حال حق ندارند! هیچیک از شخصیتها نه قهرمانند و نه ضد قهرمان و این نکته ای است که فیلم بر آن تاکید دارد یعنی انسانیت. انسانیتی که فراتر از جنسیت به آن توجه کرده و پیام اصلی روایت است. فیلم به بررسی موضوعات فرهنگی و اجتماعی نیز پرداخته و از سویی به خانواده ای اشاره میکند که فرزندشان را ترک و طرد کرده و وجود او را از ترس آبرو! منکر میشوند. خانواده ای که بهعلت عدم آگاهی باعث ازدواج اجباری دخترشان شده و چون خلاف میل آنها و خلاف عرف جامعه عمل کرده از دیدن نزدیکترین کسان خود محروم میشود و اینگونه نقطه عطف فیلم رقم زده میشود، آگاهی دادن و هشیار کردن بیننده برای رهایی از چارچوبهای نادرستی که در جامعه تعریف شده است. در این بین به تفاوت سهم الارث پسر و دختر اشاره کرده و آن را به نقد میکشد.
پسر انسان با داستانی متفاوت و جسورانه به سوژه ای میپردازد که پیشتر به آن کمتر پرداخته شده. نمونه ی بارز آن فیلم «آیینه های روبرو» است. روایتی از زندگی دختری که تصمیم به انجام عمل تطبیق جنسیتی گرفته، که در نوع خود فیلم قابل توجهی است، اما «پسر انسان» پا فراتر از آن گذاشته تا درد و رنج دختر خانواده را بعد از ازدواج و تطبیق جنسیتی به تصویر بکشد.
آثاری از این دست میتواند تلنگری باشد به سینمای بی رمق این روزها تا هویت و رسالت اصلی سینما را یادآور شد تا به این هنر فراتر از ابزاری صرفا برای سرگرمی نگاه کرد. که تریبونی است برای انعکاس فریاد عده ای که مشقتی را متحمل شده و بخاطر چارچوبهای جامعه ناچار به سرکوب هویت خود هستند، که هنری است برای به تصویر کشیدن تابوهایی که سال هاست گریبانگیر انسان های بی گناه است، که آموزگاری است برای آگاهی انسان های بی خبر از حال همنوعانشان و نقطه عطفی است برای تفکر بیشتر به مقوله انسانیت.