سینماسینما، ایلیا محمدینیا
مغز استخوان فیلمنامه مهندسی شده دارد
مغز استخوان به کارگردانی حمید رضا قربانی فیلم مهندسی فیلمنامه است. در واقع فیلم پیش از تولید پروسه ای سخت را در شکل دهی فیلمنامه پشت سر گذاشته است. پروسه سختی که در آن نویسنده اثر علی زرنگار می خواست با نگاهی به شیوه فیلمنامه نویسی اصغر فرهادی فیلمنامه مغز استخوان را به سرانجام برساند. او تلاش می کند اطلاعات داستانش را قطره چکانی به همراه گره افکنی و گره گشایی قصه اصلی و داستانکهای پیرامونی آن در سراسر فیلم در فواصلی مشخص که ریتم مناسب فیلم هم حفظ شود بیاورد. و البته نتیجه کار هم خوب است. مشکل اما اینجاست که فیلم مساله ندارد در واقع فراوان اتفاقات فیلم هیچگاه تبدیل به مساله فیلم نمی شود. مخاطب نمی فهمد مساله فیلم اثبات بی گناهی مجید است یا گرفتن مغز استخوان برای فرزند سرطانی و یا حتی چالش سخت اخلاق و شرع و یا… .
کدامیک؟
البته که تماشاگر در فیلم به پاسخ قانع کننده ای هم نمی رسد.
روزبلوا ناامید کننده است
روز بلوا به کارگردانی بهروز شعیبی اثری خنثی و ناامید کننده از این کارگردان محسوب می شود. فیلمساز داعیه جراحی مبحث فساد مالی و اختلاس روزافزون در جامعه امروز ایران را دارد اما عملا در این راه توفیق چندانی نمی یابد چرا که همه چیز درفیلم در حد شعار و حرف می ماند. کاراکترهای فیلم تیپ هستند و تبدیل به شخصیت نمی شوند. فیلمنامه چیزی بیشتر ازآنچه که مخاطب درباره فساد مالی در جامعه می داند برای مخاطب ارائه نمی دهد.در نتیجه امر غافلگیرکننده ای هم در فیلم نیست که مخاطب را مجاب کند که تا انتها آن را دنبال کند.
خوب، بد، جلف ۲ (ارتش سری) کمدی کم جانی است
پیمان قاسم خانی با دو فیلمی که بر اساس فیلمنامه ای از خود کارگردانی کرد نشان داد که بیشتر فیلمنامه نویسی است که برای دیگر فیلمسازها خوب می نویسد. آثاری چون “نان عشق و موتور هزار”،”مارمولک”و “سن پیترزبورگ” و… نمونه هایی از این آثار است. اما این حساسیت در نوشتن را در دو کاری که از او دیدیم به ویژه درارتش سری نمی بینیم.
فیلمنامه ای که به زور چند شوخی جنسی و چند شوخی موفقی که در فیلم نخستش دیده بودیم و حال مجدد همان را تکرار کرده است می خواهد تماشاگر را با خود همراه سازد که البته توفیق چندانی نمی یابد. ضعف مهم فیلم شوخی های کم آن و شوخی هایی است که آنقدر جان ندارد که خنده ای ولو محو را از تماشاگر بگیرد.