سینماسینما، عدنان شاه طلایی
«پیر پسر» ساخته اکتای براهنی یکی از آثار برجسته ژانر جنایی روان شناختی در سینمای ایران است که با ظرافت وقتی مثال زدنی فضایی پرتنش و تاریکی از روابط خانوادگی را به تصویر می کشد. داستان در دل یک خانه قدیمی در تهران می گذرد، خانه ای بهمثابه زندان روانی برای شخصیت ها عمل می کند و در آن سایه سنگین سرکوب، خشونت و نفرت روان شان را می پوشاند.
در مرکز این خانواده متلاطم غلام باستانی قرار دارد پیرمردی زورگو، خشن و قویهیکل که حسن پورشیرازی با بازی قدرتمند و سنگین خود، شخصیت او را به نمادی زنده از قدرت سرکوبگر و خشونت خانوادگی تبدیل کرده است. غلام نه تنها دارایی خانواده را در اختیار دارد بلکه با سرکوفت ها و رفتارهای تحقیرآمیز، فرزندانش به ویژه حامد (حامدبهداد) رضا (محمد ولی زادگان) را در سایه ای خفه کننده و مغموم نگاه می دارد. این دو پسر در مقابل پدر تابلویی از مظلومیت و شکست هستند که در دلشان زخمی عمیق و روانی را، حمل می کنند.
با ورود زن جوانی لیلا حاتمی که زنی مرموز و با گذشته ای مبهم و رفتارهایی گاه بی پروا و تحریک آمیز، داستان وارد مرحله تازه ای می شود. غلام طبقه بالای خانه را به زن اجاره میدهد، اما زن با حرفها و رفتارش، ذهن بیمار و شکنجه غلام را به بازی می گیرد. غلام که خود را در موقع قدرت و کنترل دیده است به تدریج تبدیل به شکار میشود، شکار ذهنی که در برابر حضور و نفوذ زن آسیب پذیر و شکننده می شود. این تحول روانی در بازی پیچیده پورشیرازی، لحظات تاثیرگذار و نفس گیری را رقم می زند.
اما زندگی غلام تنها محدود به آن خانه نیست هرگاه او در خانه حضور ندارد، به محفل دوستان میانسال عیاش و اهل دود و تریاک لات لمپنماب هم جنس خود، می پیوندد، جمعی که در تضاد کامل با محفل دیگری که زن حامد را شبانه به آنجا می برد، دنیایی پنهان زیرپوست کلانشهری چون تهران به نمایش می گذارد. دنیایی که گویی کسی از وجودش خبر ندارد. در این جمع جوانانی گاها اهل سیگاری و دودی دیده می شوند که هرکدام به نوعی از واقعیت فرار کرده اند، بازی کوتاه (بابک حمیدیان) که همان یکبار او را می بینیم در نقش یکی از اعضای این محفل با اجرای درخشانش به عمق این فضای وهم آلود و متناقض می افزاید جایی که دیالوگ ها پر از استعاره وحرفهای قلمبه سلمبه گویی تلاشی ست برای پنهان کردن درد و خشم فروخورده آنان. اما یکی از نکات که می تواند ضعفی در روند داستان تلقی شود، نوع رفتار زن با غلام باستانی ست. زن که به واسطه حضور در طبقه فوقانی خانه با غلام روبرو می شود، هرچند احساس ناخوشایندی نسبت به او دارد هرگز اما غلام را یک تهدید جدی که قصد تصاحب و فریب زن را دارد درک نمی کند. این نکته در فیلمنامه به گونه ای بروز می کند که می توانست قوی تر و باورپذیرتر باشد. چراکه زن باوجود رفتارهای کرشمه آمیزی که از خود نشان می دهد هرگز خانه را ترک نکرده و عملا تسلیم فضایی شده که برایش خطرناک است. این تناقض در شخصیت زن نوعی ضعف در پرداخت داستانی فیلم محسوب می شود که از فرصت های بالقوه برای تعمیق کشمکش، روانی و دراماتیک صرف نظر کرده است. از طرفی حامد که به شدت تنها و افسرده ست به زن علاقمند می شود. رابطه ای با بعد عاطفی و نیز رقابتی پنهان با پدر خود نیز در بطن آن نهفته است. غلام این رقابت را به شدت تهدیدی برای جایگاه خود می بیند و به شکلی خشونت آمیز واکنش نشان نمیدهد، او با رفتارهای عینی، تهدید آمیز و جنسی، موقعیت خود را تثبیت می کند، از جمله صحنه تکاندهنده، بگومگوی اش درون ماشین با زن که جمله ای هولناک و پرابهام بیان نیفتد: «اگر نتوانم با تو کاری بکنم، با مرده ات می کنم» تنش غلام با پسرانش به اوج می رسد، جایی که درگیری های خونین شکل می گیرد در این نبرد روانی و فیزیکی، دست های غلام که نمادی از قدرت و خشونت اوست که به مرز جنون و جنایت نزدیک می شوند. این لحظات اوج تنش، نه تنها بیانگر فروپاشی یک خانواده است بلکه نشاندهنده سقوط اخلاقی و روانی انسانی است که زیر بار سال ها خفقان و رنج، خرد شده است .
در نهایت «پیر پسر» فراتر از یک تریلر جنایی صرف است، فیلمی درباره روان انسان و پیچیدگی های قدرت و سلطه و نیز شکست های عاطفی که در بطن خانواده ها، رخ می دهد. فیلم با بازی های بیاد ماندنی بازیگران اش به خصوص پورشیرازی. در کنار دیگران تماشاگر را به دنیایی می برد که در آن مرز بین شکار و شکارچی، عشق و نفرت، قدرت و شکست، به سختی قابل تشخیص است و پس از پایان فیلم ذهن بیننده درگیر سوالاتی درباره ماهیت وجودی انسان و رنج های پنهان او در دل جامعه ای مدرن، باقی می گذارد.