سینماسینما، شکرخدا گودرزی*
اگر رضا براهنی خالق «رازهای سرزمین من» بود اکتای براهنی را باید برملاکننده این رازها بنامیم.
اکتای در دومین فیلم بلند خود با به نقد کشیدن مناسبات پدرسالارانه می خواهد با شمشیری آخته به جنگ مناسبات پوسیده برود. برای چنین جنگی باید مبارزه اش را نه از جامعه، بلکه از مناسبات خانوادگی، از دیرباز تاکنون آغاز کند.
او در اولین گام برای معرفی خانه که رویدادگاه اصلی فیلم است خانه ای را به تصویر می کشد که غصبی است و اختیار این خانه دو طبقه با سندسازی و انواع دغل کاری در دست غلام باستانی است.
غلام پدری توتالیتر، معتاد، دائم الخمر، زن باره، قاتل، آدم فروش هوسباز و عیاش است. او همه جور مواد افیونی استفاده می کند، از صنعتی تا سنتی، از آبکی تا نعلبکی، از حب تا منقل و وافور و تزریق…
غلام باستانی با آن هیبت رستم صولت خود نشئگی هیچ کدام از نشئه جات را از خود دریغ نمی کند.
«پیر پسر» با یک بازی گیم رایانه ای که دو پسر بزرگ (رضا و علی باستانی) خانواده مشغول بازی هستند شروع می شود و در پسزمینه در داخل حیاط غلام را می بینیم که مشغول مخ زنی ست و می خواهد زنی خیابانی را مرعوب خود کند.
رضا پسر کوچکتر که سرشار از عقده های سرکوب شده جنسی ست حسرت می خورد که چرا او حتی یک دوست دختر ندارد ولی پدرش توانایی تور زدن دخترهای متفاوت را دارد!؟
شاید این قیاس موتور اولیه حرکت فیلم باشد ولی فیلم عمیق تر از این حرف هاست زیرا فیلم هر چه پیشتر می رود سهمگین تر می شود.
در مسیر حرکت فیلم، سکانس به سکانس از یک گلوله برف به بهمنی سنگین تبدیل می شود!
در این راستا همان نکته اول فیلم اثبات می شود که هیچ چیز سر جای خودش نیست…
قواعد معمولی و متعارف همگی آسیب دیده اند و آنی نیستند که هستند! یکی از اتاق های پشت یک مغازه سمساری که کرکره هایش عمدتا پایین است شیره کش خانه ای دایر شده و در اتاق یک گالری مدرن انواع مواد مخدر در بین جوانان رواج دارد، هیچ چیزی آنی نیست که باید باشد! همه چیز ظاهر و باطنش با هم متفاوت است. بر همین اساس تفاوتی هم بین غلام باستانی تجسم شیطان تا استاد هنر و منتقد بلند مرتبه هنرهای تجسمی (بابک حمیدیان) وجود ندارد.
حتی تفاوتی بین صاحب کتابفروشی مجلل خیابان فرشته که صاحبش قیافه ای اتو کشیده و ادکلن زده با سمساری «غمخوار» ی که پیوسته پای منقل نیست، هر دو اصول انسانی را زیر پا می گذارند، حتی سمساری غمخوار می تواند شریف تر باشد زیرا داعیه فرهنگ و کتاب ندارد!
در هر دو مکان هم اتفاق خاصی که در جهت رشد جامعه باشد نمی افتد ولی آنچه که در کتاب فروشی رخ می دهد میزان انحطاط را بیشتر به تصویر می کشد! از منظر مکانی تفاوتی هم بین طبقه بالای خانه غلام و کتاب فروشی وجود ندارد! کتاب فروش تاجری ست که دام خود را برای دختران جوان پهن کرده است!
در این آشفته بازار بی اخلاقی و گسیختگی هر کسی هر چه از دستش برمی آید برای انحطاط جامعه انجام می دهد و در مجموع شاید همه چیز همان جهان بی اعتبار غلام است! در واقع جامعه و خانواده به کلی از هم گسیخته اند.
کتابخوانی و شرم آمیخته به حیای علی پسر بزرگ غلام نیز در این جامعه گسیخته، اعتباری ندارد و هیچ کس برایش تره هم خورد نمی کند حتی رعنا! رعنایی که در جامعه هنری می لولد تا دیده شود تا بتواند خودی بنمایاند!
حضور رعنا در بدو ورودش به عنوان مستاجر خانه غلام، تمام مناسبات پنهان خانواده را آشکار می کند. رعنا که زندگی اش ماحصل یک ازدواج ناموفق است و تلاش می کند خودش را از جامعه نکبتبار نجات دهد، در چنبره ی تار عنکبوت خانواده باستانی گیر می کند و نهایتا شکار عنکبوت پیر می شود. او با خودش فکر می کند می تواند مسیری را انتخاب کند که او را به سرانجام برساند، اما چنین نیست. چرا؟ چون او هم می خواهد از ابزار نامناسب برای رسیدن به آرامش و امنیت استفاده کند.
«پیر پسر» فیلمی به شدت اخلاق مدار است!
اکتای با علنی کردن کلیه مشکلات و خشونت آشکار فیلم سعی می کند تلنگری به تماشاگر بزند که ریشه همه این نکبت و بدبختی که جامعه مبتلا به آن است همانا رواج دروغ است.
خانه غصبی پر از دروغ و پنهانکاری است. جنازه ای که در باغچه خاک شده، اتاقی که درب آن قفل و زنجیر است و برای رضا یک راز بزرگ را در خود نهان کرده است اتاق آرایش مادرش که همه چیز در آن تارعنکبوت گرفته است. پسرانی که آرزوی مرگ پدرشان را دارند و تمام عمر از او متنفر بوده اند و پدری که جز خودش و دنیایی که از ترس رویارویی با واقعیت به آن پناه برده یعنی دنیای افیون و مشروب و از خود بیخود شدن تعریف دیگری از دنیا و مناسباتش ندارد.
در «پیر پسر» با پدری مواجه می شویم که فرزندانش برایش هیچ اهمیتی ندارند آنچه مهم است پناه بردن به افیون برای فراموشی و از خود بیگانگی ست!
بیگانگی از رابطه در این فیلم موج می زند.
علی به عنوان متفکرترین و کتابخوان ترین و سالم ترین فرد این فیلم نیز دارای تیک عصبی و عقده است. این عقده را حتی عشق هم نمی تواند درمان کند. زیرا علی در عشق قدرت عمل ندارد، سایه ای از تردید و بی عملی بر او حکمفرماست. ساده ترین کار یعنی گرفتن دست معشوق از او برنمی آید چه رسد به دل سپردن به دنیای پر از هیجان عشق! حتی وقتی رعنا او را می بوسد او فاقد کنش است، فریز شده و مبهوت بر جا خشکش می زند!
فیلم «پیر پسر» به عقده ها و تروماهای متفاوت آدم ها می پردازد. آنچه که می خواستند بشوند و نشده اند، خواسته اند قد علم کنند تحقیر شده اند! خواسته اند ابراز وجود کنند سرکوب شده اند و همه این حقارت ها و سرکوب ها را در تمام عمر با خود یدک کشیده اند و در رویابافی به فکر آینده ای هستند که شاید در آن آرامش بیابند، رضا با فروش ملک پدری و تبدیل آن به چند واحد آپارتمانی وضعیت خود را سر و سامان دهد، غلام رویایش ازدواج با رعناست، رعنا رویایش به دست آوردن پول و رهایی از وضعیت کنونی ست، علی هم نه به بی نیازی رسیده است نه نیازمند است، بین وضعیت کنونی و چیزی که نمی داند چیست غوطه می خورد زیرا شانه هایش زیر بار رازی عظیم یعنی کشته شدن مادر رضا شکسته است و حتی دچار لکنت شده است. در این میان تنها کسی که اطمینان دارد آینده بهتر از اکنون نیست غلام است. با این همه او هم در توازن و سهم خواهی از جامعه به جایی چنگ می اندازد و به آن متوسل می شود که هیچ سنخیتی با آن ندارد. خواستگاری از رعنا!
رعنا با همه مشکلاتی که دارد با همه سرخوردگی ها و عقده ها در یک چیز راسخ است در بیان خواسته ها و آرزوهایش!
رعنا برای به دست آوردن یک استقلال و زندگی آرام پای در بازی برگشت ناپذیری با غلام می گذارد اما نمی داند غلام با همه نمونه هایی که رعنا تا به حال با آن سر و کار داشته متفاوت است. زنده و مرده رعنا برایش فرقی نمی کند غلام یک تمامیت خواه تمام عیار است یا با زور باید مالک چیزی بشود یا با زر یا با ضرب!
همه کاراکترها برای آن که در نظر دیگران برنده باشند خیال پروری می کنند ولی اساسا این سبک زندگی محتوم و محکوم به شکست است زیرا بنایش بر کشتار، نادیده گرفتن دیگری، قلدری و زور بنا نهاده شده است.
«پیر پسر» نیمنگاهی به اسطوره رستم و سهراب دارد نیمنگاهی هم به داستان هابیل و قابیل و نیم نگاهی به فلسفه نیچه و نگاه استریندبرگ نمایشنامه نویس بزرگ سوئدی دارد!
اما غلام نه آنقدر آدم است نه رضا آنقدر قابیل! همه شخصیت ها انگار در یک مناسبات معیوب، وارث شومی خانه ای هستند که از یک ساواکی به یادگار مانده است.
سهراب (علی) در شرایطی هم زور غلام (رستم) است البته هیبتی که از حسن پورشیرزای در این اثر ساخته شده یک زورمند و قلدر با یال و کوپال است که با رستم برابری می کند و تمام ترفندهای شیطان را برای سلطه جویی در اختیار دارد.
این نهاد پدرکشی در رضا شدید است و نهاد پسر کشی در غلام نسبت به رضا نیز این گونه است!
غلام، رضا را محصول خیانت می بیند و با اتکا به نظریات نیچه و استریندبرگ در نمایشنامه «پدر» مرد را نسبت به داشتن حق پدری دچار شک می کند در واقع اصالت هویت واقعی فرزند را نفر دوم رابطه یعنی زن تعیین می کند زیرا زن می داند فرزندش حاصل کدام هم آغوشی اوست.
اکتای براهنی، با تجسم بخشیدن تمام صفات پلید به غلام و اقرار او به این که شیطان است او را به نمادی از فاوست تبدیل می کند…
«پیر پسر» در ژانر سینمای خشونت می گنجد و بازی درخشان حسن پورشیرزای غلام را به نمادی یک هیولای رام نشدنی تبدیل می کند هیولایی برخاسته از دل تاریخ پدرسالاری و تمامیت خواهی و استفاده از قدرت پول جایگاه خداگونه رئیس خانواده… که اکتای به خوبی همه این مناسبات را زیر سوال می برد و در کلیت خود به تابو شکنی جایگاه پدر می پردازد!
فیلم «پیر پسر» نظریه و جایگاه پدر_مقدس را به شکلی جدی به چالش می کشد و این آگاهی را می دهد همه پدرها مقدس نیستند!
در فیلم «پیر پسر» در کنار بازی ستایش انگیز حسن پورشیرازی شاید شاهد بازی متفاوتی از حامد بهداد هم هستیم علی فردی خوددار، کتابخوان. خجالتی. مثبت اندیش که جهان را جایی برای مهر ورزیدن. دروغ نگفتن می داند اما او رازدار بزرگترین دروغ زندگیشان است. او می داند غلام پدرش مادر رضا را به قتل رسانده، او می داند دلیل نفرت غلام از رضا چیست، او می داند نباید پرده ها از میان برود و سعی می کند در دنیای فانتزی که برای خودش ساخته به اصول انسانی نیز پایبند باشد اما غافل است او بر ویرانه ی زندگی مادرش و گورستان قتل و کشتار مادر رضا ایستاده است او نمی خواهد آن را باور کند! عشق در علی تحول ایجاد می کند اما نه تحولی تکان دهنده باز عناصر بازدارنده ی درونی یا شاید نوعی عرفان خویشتندارانه همیشه بر او لگام می زند که خویشتندار باش!.
اما در علی آنچه بروز پیدا می کند و حضور می یابد، بی عملی و تردید علی است او حتی قادر نیست پوسته بترکاند و از تردید دست بشوید و به راز نبودن رعنا پی ببرد. او می داند ممکن است اتفاق ناگواری برای رعنا روی داده باشد اما نمی خواهد آن را باور کند!
ریتم فیلم غیر از حدود دقایق ابتدایی خوب پیش می رود و فیلم راحت قصه اش را روایت می کند.
«پیر پسر» فیلمی افشاگرانه در باره محافظه کاری جامعه ایرانی است. جامعه ای که روی همه اتفاقات می خواهد خاک بپاشد و آن را از چشم دیگران پنهان کند. حتی غلام می داند تفاوت فاحشی بین پسران او و جامعه مبتلا به اعتیاد هست اما نمی خواهد به دو دلیل عمده این مساله را با بخشش فرزندانش،و تغییر رویه زندگیش اصلاح کند. او هیولایی است که تا آخر خط می رود او نمی خواهد خانه غصبی را بفروشد و موجب شود که خانواده از نکبت نجات یابد. غلام دو دلیل مهم برای عدم تغییر زندگیش مد نظر دارد یکی جنازه ای که در باغچه خانه چال کرده است و دیگر این که مطمئن نیست رضا پسرش باشد.
از منظری دیگر شاید دلیل پناه بردن غلام به اعتیاد و خمر فراموشی گذشته همین تردید او در باره رضا است. چیزی که هیچ افیونی نمی تواند اثرات آن را از بین ببرد.
در مجموع «پیر پسر» فیلمی خوش ریتم و خوش ساخت است و نشان می دهد جوانی چونان اکتای براهنی هم در قاب بندی های پیچیده تبحر دارد هم به خوبی قادر به هدایت بازیگران است و می تواند پیچیدگی های شخصیت را در قاب تصویر به درستی نمایان کند و هم ریتم و تمپو را به درستی می شناسد و در زمانی که اکثر ذائقه ها به سمت فیلم های کمدی و تنُک مایه سوق داده شده اند با ساخت یک فیلم بلندتر از حد معمول تماشاگر را روی صندلی می نشاند و تعلیق و کشمکش را به خوبی هدایت می کند.
*نویسنده، کارگردان و بازیگر