سینماسینما، هومن منتظری
فیلم سه کام حبس در یک سوم ابتداییاش سعی دارد با تاملی محسوس زندگی زوجی را تصویر کند که شاید شرایط مالی خوبی نداشته باشند، ولی هر دو در کنار هم برای زندگی بهتر تلاش می کنند و ظاهرا زندگی آرام و خوشبختی دارند. در بخش دوم فیلم به یکباره با بالا زدن چاه فاضلاب آشپزخانه، انگاری دروغ های روی هم انباشته شده هم سرباز میکند و گنداب که در زیر زندگیشان در جریان بوده همه چیز را در برمیگیرد. ولی به واقع این چاه کمی دیر بالا میزند و طبیعتا فیلم هم دیر شروع می شود. تامل بیش از اندازه و لختی در شروع کردن قصه موجب تمرکز روایت اصلی در دو سوم پایانی و تغییر ریتمی محسوس شده است. یعنی همانقدر که فیلم در بخش اول میتواند کسالت بار باشد، در بخش دوم عملا فرصت کافی برای پرداختن به خرده روایت ها وجود ندارد.
فیلم سه کام حبس با تمرکز بر موضوع مواد مخدر می.خواهد یکی از معضلات جامعه را با نگاهی واقع بینانه روایت کند تا بتواند بخشی از آن تباهی را نشان دهد. در این نوع روایت، منطق داستانی و تطابق آن با دنیای واقعی برای باور پذیر آن چیزی که پیش می آید اهمیت زیادی دارد. ولی برخلاف این در خیلی از لحظات فیلم دلایل خیلی از چیزها روشن نمیشود و بیش از آنکه تطابق با واقعیت داشته باشد، سینمایی برگزار میشود. مثلا در فیلمی که درباره مواد مخدر است، هیچ پلیسی را نمیبینیم و فقط یکبار صدایشان را از پشت در خانه میشنویم که حکم گشتن منزل را دارند. واقعا برای پلیسی که حکم گشتن دارد، پیدا کردن مظنون، آن هم مظنونی که در بیمارستان بستری است کار سختی به حساب می آید؟ از طرفی دیگر هم قهرمان زن فیلم چون چیزی زیادی از او نمیدانیم، اصلا قابل پیش بینی نیست. در همان بخش ابتدایی قصه هم که فرصت کافی وجود دارد و تنش هنوز به زندگیاش راه پیدا نکرده خیلی به او نزدیک نمیشویم و هیچ حس همدلی به وجود نمی آید. با اینکه او کنار همسرش کار میکند ولی در عین حال وابستگی زیادی به او دارد و این مجتبی است که در نهایت کارها را پیش می برد و از او حمایت می کند و باز همین مجتبی است که همه چیز را جوری از نسیم مخفی کرده که او تا به حال بویی نبرده است. شاید همین کمی نسیم را کم هوش هم تصویر می کند.همین زن در میانه فیلم وقتی زندگیش دچار چالش می شود کارهایی از او سر می زند که تا قبل از این پتانسیلش را در او ندیده بودیم. نسیمی تازه یک بچه خردسال هم دارد که قاعدتا همین باید او را آسیب پذیرتر کرده باشد و باید در تصمیماتش کمی جانب احتیاط را نگه دارد که اینگونه به نظر نمی رسد. البته حضور بچه بیش از آنکه تاثیری در پیشبرد روایت داشته باشد که ندارد، کارکردش بیشتر برای ایجاد یک دلسوزی مضاعف برای نسیم است. روشی دم دستی برای بزرگنمایی درام قصه. صدای گریه های تمام نشدنی او همچون موسیقی حزن انگیز و عامل نگرانی ای عمل می کند که قرار است هم به درام داستان دامن بزند و هم همدلی ما را به این شیوه با نسیمی که خیلی نشناختیمش برانگیزد.