یک اثر هنری فارغ از شکل بیانی با اهدافی معین خلق میشود. از همه مهمتر اینکه در وهله اول باید با مخاطبِ موردنظر ارتباط برقرار کند. بعد در فرد یا جمع مخاطب شوروحالی ایجاد کرده و سبب تعالی فکری و بهتبع آن دگرگونی رفتاری در جامعه انسانی شود. اگر اثر هنری نتواند در روند زندگی تأثیری پیشبرنده یا لااقل تغییردهنده ایجاد کند، در وظیفه ذاتی خود کوتاهی کرده یا ناموفق بوده است؛ و بنابراین بهسرعت راه نیستی و فراموشی میپیماید. هدف غایی هر اثر هنریای، رساندن مخاطب به درک و دریافت عمیق از جوهره هستی و معنایی متفاوت از زندگی است. بهنوعی رسالتِ معنادار، قابلفهم و تحملکردن نفس زندگی است. زمانی یک اثر هنری موفق تلقی میشود که علاوه بر موارد ذکرشده بتواند در بستری از جاودانگی سفر به سمت آیندهای خاطرهساز را آغاز کند و در این سیر، مدام در حالِ شدن و نوشدن و حضور مداوم در بطن زندگی باشد. وجهی از تبدیلشدن به خاطرهای نازدودنی و مشترک جمعی. مخاطب در گسترهای از سلایق گوناگون و نگرشهای متفاوت باید بتواند این اثر هنری را بخشی از خود کرده و با آن و همراه آن زیستِ معنادار کند. چنانکه انگار از ازل بخشی جداییناپذیر و لاینفک وجود و هستی است و چنانچه نبود، این کمبود بهشدت حس میشد. مثل اشعار حافظ یا آثار شکسپیر و امثالهم که اگر نبودند قطعا وزن هستی کمتر از این بود که هست.
طبعا هر اثر هنریای، بسته به شکل و ظرف و ظرفیت بیانی، تأثیرات متفاوتی از خود به جای میگذارد. در حوزه ادبیات بهعنوان خواننده با پیشزمینههای ذهنی باید بتوانیم با دنبالکردن خطوط ثبتشده بر اوراقِ کتاب به جهان نویسنده و اثرِ زادهشده وارد شویم تا به آنچه بهواسطه چینش واژهها خلق شده، دست یابیم. ممکن است این فرایند برمبنای وقت، حوصله، عادت مطالعه و دهها ملاحظه دیگر دیرزمانی طول بکشد. اما در عالم سینما جهانی از پیش مهیا شده در بستر زمانی کوتاه همان فرایند بر پرده تابانده میشود و ما در یک نشست، به صورتی مستمر و گاه کامل، شفاف و روشن وارد جهان اثر شده و گاه با خود باری کمابیش هموزن درک و دریافت ذهنی به خارج از سالن سینما میبریم.
تاکنون با رویکرد به ادبیات، آثار سینمایی زیادی ساخته شده است که غالبا موفق هم بودهاند. چون جانمایه اثر که همانا داستان پایه است، به شکلی امتحانپسداده، خلق شده است؛ حال لازم است هنرمندی آن را به وجهی کمالیافته تبدیل به تصویر کند برای تاباندن بر پرده و ذهن تماشا کند. در کشور ما هم کم نیست شاهد مثال. چه آثاری که از روی آثار مکتوب فارسی اقتباس شده و چه مواردی که از روی آثار غیرایرانی ساخته شده است. شاهد مثال زیاد است.
تجربه ساخت فیلم بر مبنای رمان زیبای «پدر آن دیگری» اثر بانو پرینوش صنیعی توسط کارگردان باتجربه و خاطرهساز، یدالله صمدی، بسیار دلنشین و ماناست. از خانم صنیعی اثر جاودان و عبرتآموز «سهم من» را اغلب اهل کتاب خواندهاند؛ رمانی درخشان و پرجسارت که تاکنون بارهاوبارها تجدیدچاپ شده است. و امید میرود روزی تبدیل به سریال شود که اگر شد، اثری ماندگار خواهد شد. از یدالله صمدی هم آنچه در حافظه و خاطره مانده، همه یکدست ماندگاری را به ذهن سینما متبادر میکند. اکنون ماحصل قلمِ دغدغهمند دکتر پرینوش صنیعی و نگاه دقیق و ظریف استاد صمدی بهعنوان سینماگری کاربلد، اثری متولد شده که از هر جنبه نگاه شود موفق و اثرگذار است. اگر رسالتی برای سینمای ملی ایران قائلیم و وظایفی برایش برمیشمریم، این اثر توانسته تا حد زیادی همه را برآورده کند. قدرت جذب و ارتباط داشته باشد، این فیلم تماشاگر خود را راضی و با دست پر روانه میکند. فیلمی تأثیرگذار باشد، بااطمینان میشود گفت این فیلم بهشدت تأثیرگذار است؛ تا آنجا که بیاستثنا لحظاتی اشکِ شوق، متأثر از عطوفتِ سرشارِ فهم و درکِ مهر و دوستی بر چشمان تماشا جاری میکند. بهعنوان فیلمی از سینمای بدنه به نمادها و اصولا رفتارشناسی بومی و فرهنگی کشور عنایت داشته باشد، شک نباید کرد این اثر در حد اکمل این ویژگی را دارد. مروج عشق باشد که هست. مهربانی و فهم حکیمانه را ترویج کند که میکند. بنیان خانواده را تقویت کند، صادقانه به بهترین شکل میکند. مبلغ کمک به همنوع باشد، قطعا این فیلم بهترین شاهد مثال است. خلاصه آنکه هرآنچه لازم است یک فیلم برای مخاطب خاص و عام داشته باشد، «پدر آن دیگری» یکجا با خود دارد. از بازیهای درخشان- علیالخصوص بازی حیرتآور و بیکموکاست هنرمند ارجمند، هنگامه قاضیانی، در نقش مادر، نقشآفرینی باورپذیرِ بانو فریده سپاهمنصور و بازی ستایشبرانگیز استاد ثریا قاسمی در نقش مادربزرگ، که تا ابد در ذهن میماند- گرفته تا طراحی صحنه و متن و کارگردانی. اینها همه به شکلی شریف و صادقانه در خدمت روایت قصهای بکر و ناب است. جدای از تمام ویژگیهای منحصربهفرد این فیلم، یک نکته بیش از همه در کل اثر جلب نظر میکند و آن اینکه داشتههای بومی و ذخیرهشده در حافظه بزرگان هر خانوادهای گاه چنان شفابخشند که روح و روان آدم را تروتازه میکنند. در لحظه پایانی فیلم «پدر آن دیگری» تازه میفهمیم چه ثروتمندیم ما.
منبع: روزنامه شرق