سینماسینما، محمد تقیزاده
ضد دومین ساخته امیرعباس ربیعی بعد از فیلم خوب لباس شخصی است که هر دو در گونه سیاسی و در ارتباط با تاریخ معاصر ایران ساخته شدهاند.
ضد با تمهیدی درست و استراتژی بخردانه، اتمسفر و مسیر داستان را در قالب یک قصه عاشقانه پیش میبرد و از ابتدا نیز تمرکز خود را بر این الگو گذاشته و اطلاعات مختلف درباره گذشته و انگیزه شخصیتهایش ارائه میدهد. در کنار این داستان عاشقانه و به خاطر دلمشغولی و علاقه شخصی کاراکتر مرد داستان، با فضای سیاسی دیگری روبرو میشویم که برشی تاریخی از مواجهه حزب جمهوری و خرابکاریهای منافقین در اوایل انقلاب را به تصویر میکشد. فیلم در این تبیین و پیشبرد داستان تاحد زیادی موفق عمل میکند و عاشقانههای فیلم و لحن و فضای آرام و ظریف آدمها در مقابل تنشهای اجتماعی و سیاسی جامعه، پارادوکسی جذاب و همراهکننده برای مخاطب به ارمغان میآورد.
مشکل از جایی شروع می شود که سازندگان میخواهند بخشهای مرتبط به بمبگذاری در دفتر حزب و همچنین شمایل شهید دکتر بهشتی را به ترسیم درآورند. اینجاست که کمیت فیلم لنگ میزند و جنبههای سفارشی و ایدئولوژیک جای خود را به وجوه داستانگویی و درامپردازی فیلم میدهد. موسیقی سخاوتدوست در هنگام ورود شهید بهشتی به دفتر حزب با نوایی دراماتیک تغییر میکند و از این به بعد روند اتفاقات و کنشها با ایرادات زیادی روبرو میشود. گویی فیلمساز با ورود شهید بهشتی قراراست انقلابی در تماشاگر ایجاد کند و حجم بالای موسیقی و روند سریع رویدادهای بعد از آن، گواه اصلی این شتابزدگی، سرهم بندی و همچنین شلختگی در داستان است. به طوریکه یک سوم پایانی فیلم به طور قابل توجهی سطحی، سریع و غیرقابلباور میشود و کاشتههای اولیه فیلمساز در نهایت برداشت نمیشود.
در نهایت، ضد را میتوان اثری سرگرمکننده برای مخاطب عام دانست که اگر مسیر اولیه خود را ادامه میداد میتوانست به فیلمی موفق و کامل تبدیل شود. ضد را میتوان مصداق بارز یک اثر هدر رفته دانست که سفارش و تزریق ایدئولوژی به یک اثر هنری و نابودی آن را به خوبی نمایش داده است. فیلمی خوش ریتم با بازیهای سمپاتیک و باورپذیر که در بخشهای پایانی و به دلیل تاکید سازندگان برای حضور یک شخصیت برجسته سیاسی و تبیین اتفاقات روز هفتم تیر، مسیر و سر و شکلش منحرف شده و نتیجهای ناامیدکننده دارد.