سینماسینما، حمید عبدالحسینی*
ابلق نمونه ی مثال زدنی از فیلم هایی ست که از جز به کل، ساخت و پرداخت می شوند. این جزئیات نگاری را می توان از فیلمنامه تا آخرین مرحله آماده سازی یعنی تدوین به خوبی در اثر شناسایی کرد. فیلم تازه نرگس آبیار بار دیگر اثبات می کند که او فیلم به فیلم در مسیر رشد و تکامل فیلمسازی اش قرار دارد به نحوی که می توان پس از تماشای آخرین اثرش از آن به عنوان کامل ترین فیلمش یاد کرد.
ابلق طرح کننده یکی از موضوعات مغفول و مبتلا به جامعه ما به حساب می آید. مسئله ی تجاوز و تبعات پس از آن و از سویی دیگر افشا و یا پنهان نگاه داشتن آن به نوبه خود دارای ابعاد متفاوتی چه از حیث جامعه شناختی و چه در بعد دراماتیک است که آبیار به خوبی توانسته در قالب روایتی سینمایی به دراماتیزه کردن آن بپردازد. شناخت فیلمساز از طبقه و آدم های فیلمش جزو نکات قابل بحث درباره اثر تلقی می شود چرا که جغرافیای فیلم خود دارای یک قالب و چهارچوب ویژه ای ست که بدون شناخت و در مرحله ی بعد ترجمان آن در پیکره ی اثر، به مسیری یکسر متفاوت از آنچه اکنون هست منجر می شود.
یکی دیگر از نکات قابل توجه در ابلق پرداخت به اندازه کاراکترهای مرد علیرغم جنسیت مخالف فیلمساز است که باعث نشده شکلی جانبدارانه به خود گیرد کما اینکه حتی کاراکتر علی با بازی درخشان و تاثیرگذار هوتن شکیبا به مراتب بیش از سایر آدم های فیلم در یاد می ماند؛ همچنین است حضور فوق العاده ی الناز شاکردوست در یک بازی کاملا متفاوت با مجموع نقش های پیشین اش که اینجا در سکوت و از طریق نگاه می بایست تالم نهفته در وجودش را تبلور بخشد.
دوربین و تدوین در این فیلم با تناسبی بسیار درست که قبل تر در میزانسن ها و جاگذاری آدم ها در جغرافیای لوکیشن قوام یافته اند، یکی از هارمونیک ترین اجزا ی ساختاری فیلم های دست کم یک دهه اخیر سینمای ایران را پدید آورده که همه ی اینها ماحصل یک کارگردانی ماهرانه است.
*نویسنده و کارگردان