سینماسینما، امیرعلی نصیری
دوئت (نوید دانش)
دونَوازی، دوسرایی، دوتایی یا دوئت (به انگلیسی: duet) یا دوئو (به فرانسوی: duo) به قطعهای از موسیقی گفته میشود که در آن دو نفر به اجرا میپردازند. در موسیقی کلاسیک این اصطلاح معمولاً برای دو خواننده یا دو نوازنده پیانو بهکار میرود؛ اما دوئت (۱۳۹۴) اولین ساخته نوید دانش، برخلاف آنکه درباره موسیقی باشد، درباره قطعه ناتمامِ رابطه حامد و سپیده است و دو خانوادهای که با نارضایتی به زندگی مشترک ادامه میدهند. فیلم حول محور چهار شخصیت اصلی میگردد:
مسعود (علی مصفا): بساز و بفروش، مهندس معمار، ظاهراً دانشآموخته دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد است، میخواهد از همهچیز سر در بیاورد، راحت دروغ میگوید.
سپیده (نگار جواهریان): همسر مسعود و خواهر همکلاسی او، دانشآموخته موسیقی، همکلاسی سابق حامد در دانشکده.
حامد (مرتضی فرشباف): موسیقیدان، میخواهد همه چیز را درست کند، رابطه گذشته، پیانو، خانه و همهچی، عاشق سابق سپیده.
مینو (هدیه تهرانی): موسیقیدان، در فرانسه با حامد آشنا شده و با او به ایران برگشته، مدیر آموزشگاه موسیقی، به زندگی مشترکش اهمیت میدهد و دوست ندارد از همهچیز در گذشته سردربیاورد. تنها کسی که در این جمع، منطقی عمل میکند.
مینو و مسعود نگران شریک زندگی خود هستند؛ سپیده و حامد همچنان دلداده هم. و این ماجرا همیشه ادامه خواهد داشت…
بیحسی موضعی (حسین مهکام)
یک پارودی (هجویه) به معنی واقعی کلمه از وضعیت فعلی زندگی ما. فیلم از چند جهت، بسیار یادآوری اسب حیوان نجیبی است (عبدالرضا کاهانی) بود؛ گذشتن داستان فیلم در یک شب، حضور حبیب رضایی، پارسا پیروزفر و باران کوثر، مصرف مواد روان گردان، حضور یک آهنگساز. سهیل مستجابیان (که با دابسمشهایش معروف است) اولین حضور خود را در سینما تجربه میکند، ولی در صحنههای بیکلام موفقتر است تا جاهایی که دیالوگها را نامفهوم و سریع ادا میکند.
بنفشه آفریقایی (مونا زندی حقیقی)
مونا زندی حقیقی سیزده سال پس از عصر جمعه با بنفشه آفریقایی شگفتزدهام کرد؛ فیلمی که همهچیزش درست و به اندازه است: درام پیشبرنده، فیلمبرداری پویا، طنز سنجیده، موسیقی درست و بازیهای عالی. امیدوارم بتوانم درمصاحبهای دلایل این موفقیت را واکاوی کنم.
جلوههای تصویری در خرس (خسرو معصومی)
دیگر بر کسی پوشیده نیست که خسرو معصومی علاقه فراوانی به ساخت فیلم در محیط بکر شمال ایران دارد. خرس هم از این قاعده مستثنی نیست. مایلم تا ابتدا درباره عدم استفاده از جلوههای تصویری در این فیلم بنویسم؛ از نشانههای مستقیم و غیرمستقیم میتوان اینگونه استنباط کرد که ماجرای آن در اواخر دهه شصت شمسی میگذرد. در نماهای داخلی، فیلم با مشکل چندانی مواجه نیست؛ اما وقتی که پا به خیابان میگذارند، مشکل شروع میشود.
خاطرم هست که فرهاد توحیدی فیلمنامهنویس مجموعه یک مشت پَر عقاب میگفت (نقل به مضمون): «شرایط تولید در ایران بهگونهای است که در مجموعههای تاریخی نمیتوان از ساختمان خارج شد!» یک نمونه بارز در خرس پلاک خودروهاست: اگرچه در مورد خودروی پاترول شخصیت اَفرا (فرهاد اصلانی) رعایت شدهاست، اما در مورد سایر خودروهای خیابان خبری نیست و پلاک آنها جدید است. سازندگان میتوانستند دستکم در پستولید آنها را محو کنند.
مصداق دیگری از این مسأله بارش برف و باران در فیلم است؛ در صحنه قتل گُلی (مریلا زارعی) و دخترش (ساره) قبل از شلیک، برف شدیدی میبارد؛ اما بعد از شلیک از برف خبری نیست. بسیار بهتر بود تا در پستولید برای حفظ راکورد صحنه این نکته را نیز درنظر میگرفتند. چند مورد شلیک هم در فیلم هست که در یکی از آنها افرا از فاصلهای نزدیک به آینه شلیک میکند؛ بهنظر میرسد که بهصورت گلوله مشقی و کاشت ماده انفجاری در آینه کار شده باشد.
دو نمونه شبیهسازی حیوان در فیلم جلب توجه میکند که بیشتر کارکرد روایی دارد تا زیبایشناسانه: یک زنبور که در داخل کاسه شیر میافتد و یک پرنده که از روی درختهای برفگرفته به پرواز درمیآید. البته درباره استفاده از رایانه در تولید آنها نمیتوان اظهارنظر قطعی کرد.
روزهای نارنجی (آرش لاهوتی)
آبان (هدیه تهرانی) زنی شمالی و میانسال، در محیطی مردانه میکوشد در مدت ده روز با استخدام کارگران زن فصلی، بار پرتقال یک زمین چندهزار هکتاری را تحویل دهد، او در رقابت با دیگر همکاران مرد و همچنین چالشهای با همسر تهرانیاش (علی مصفا) با مشکلات و مصائب عدیدهای روبرو میشود. هدیه تهرانی با این فیلم و اسرافیل، حاضر شده بدون چهرهپردازی روی پرده ظاهر شود و نشان دهد که بازیگری فقط چهره زیبا نیست.