سینماسینما، جمال رهنمایی*
فیلم «کیک محبوب من» ساخته مریم مقدم و بهتاش صناعیها که این روزها میهمان جشنوارهها و سینماهای جهان شده روایتی ساده و روان از زندگی نسلی است که با محرومیت از لذت های ساده دنیا، زندگی خود را در تنهایی به پایان برده است.
فرامرز و مهین در یک جستجوی ناامیدانه یک شب را با هم سپری میکنند و در پایان راه زندگی بدون آنکه بتوانند کیک دستپخت مهین را با یکدیگر بخورند و شبی را پس از سالها محرومیت به شادکامی بگذرانند باز هم به دنیای تنهایی و ناکامی خود باز میگردند.
ساختن فیلمهای ساده کار بسیار سختی است چرا که تمام بار بیان قصه روی دوش روایت بازیگر و چهرههاست. تماشاچی بایستی در یک سکانس ساکت معمولی و بیتکلف جریان قصه را در درون خودش زندگی کند.
فیلم «کیک محبوب من» در بسیاری از صحنهها توانسته است این کار را به خوبی برای مردمانی که با این حسهای غریب زندگی میکنند انجام دهد. استقبال از فیلم در بازارهای جهانی هم نشانه دیگری از موفقیت فیلم در انجام این کار سخت است.
جرقه استفاده از باقیمانده عمر در یک دورهمی دوستانه برای یک پیرزن تنها که مجبور است از تنهایی تا ظهر بخوابد میخورد. او که با راهنمایی یکی از دوستان با تجربه خود راهی برای فرار از تنهایی یافته با ناشیگری نجیبانه در یک رستوران طعمه خود را پیدا میکند و با سرسختی او را به خانه خود دعوت میکند و تمام عاطفهای را که سالهاست همچون نوشیدنی کهنهاش روی هم تلنبار شده در یک شب نثار مرد میکند. گویی هر دو فهمیده اند که برای استفاده از این چند ساعت پایانی هیچ تردید و تعللی جایز نیست. آنها مراحل طولانی آشنایی و دوستی را به سرعت پشت سر میگذارند تا در نهایت بتوانند کیک و شادکامی را دوباره تجربه کنند. اما ظاهراً زندگی با هر دوی آنها سر ناسازگاری دارد.
پایان فیلم شباهت عجیبی با پایان فیلمهای روسی معاصر مانند «النا» و «لویاتان» ساخته آندری زویاگینتسف دارد. در این فیلمها هم پایان تلخ داستان از اراده افراد خارج است و شرایط اجتماعی به گونهای برساخته و چیده شده که انسان در مسیر کامیابی و بهرهمندی نیست و ناچار است که در مسیر تلخ سرنوشت تسلیم ناکامی و ناخرسندی شود.
نکته مهم دیگر این شرایط مشابه اجتماعی، نادیده گرفتن انسان و نیازهای او در معاملهای نه چندان پنهان با زندگی او است. در این سیستمهای اجتماعی آدمها مهرههایی بیارزش برای به حرکت درآوردن چرخهای توسعه در جامعهای هستند که حتی در دستیابی به توسعه تاریخی دراز مدت نیز کامیاب نیستند. این ناکامی مضاعف اجتماعی، درد این ناکامیها را دوچندان میکند. انسانهایی که به بهانه توسعه اجتماعی از زندگی فردی خود محروم میشوند و در نهایت جامعهای که به اهداف خود نرسیده را هم تجربه میکنند.
چقدر این مدل زندگی برای ما ایرانیان و روس ها آشنا ست.
در این مدلهای اجتماعی در همه دنیا انسانها ابزار برآورده ساختن میل سیاستمداران هستند. یک میل تاریخی به کسب قدرتی که شرایط آن هیچگاه فراهم نیست اما در دنیای خیالی سیاستمداران دست یافتنی و امکانپذیر است. چنین میل بیمارگونی را حتی دستیابی به اهداف سیاسی سیراب نمی کند.آنها برای جامعه اهدافی چنان بلند ترسیم میکنند که دستیابی به آنها تقریبا محال است و آنچه در میان این سیر تاریخی بر باد میرود زندگی ساده و ناکام مهینها و فرامرزهاست.
* روانشناس تحلیلی